ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

108. امام شناسی حضرت زهرا سلام الله علیها

ممسوس | چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۵۳ ب.ظ

سرمایه ی محبت زهرا ست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
گر مهر و ماه را به دو دستم دهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمی دهم
شناخت امام و امامت از مهم ترین مسائلی است که در قرآن و منابع روایی بدان اشاره شده است. قرآن کریم مقام امامت را بالاتر از نبوت دانسته؛ لذا به حضرت ابراهیم (علیه السلام) بعد از مقام نبوت به عنوان ترفیع درجه، مقام امامت عطا می شود[1] و به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ابلاغ می شود که اگر امام بعد از خود را به جامعه معرفی نکند، انجام رسالت بیست و سه ساله اش هدر رفته است[2] و آن روز که امام بعد از خود را معرفی کرد، دین اسلام کامل گشت و نعمتها به حد نهایی رسید و خداوند متعال با مهر تأیید ابدی و نهایی مکتب اسلام را امضا کرد.[3]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن روزی که در «یوم الدار» بعثت خویش را علنی کرد، اولین دغدغه ای که داشت ، تعیین امامت بعد از خود بود و در طول عمر رسالت خویش ، بارها بر این مسئله پای فشرد و آخرین و جامع ترین سخن خویش را در این باب در «غدیر خم» بیان کرد. یکی از جملاتی که در باب امامت از آن حضرت رسیده ، جملة «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ ...» است.
آنچه پیش رو دارید ، در گام اول بررسی این حدیث در منابع شیعه و اهل سنت است و در گام بعدی ، این مسأله را مورد بررسی قرار می دهیم که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با فاصله کمی از دنیا رفت و به شهادت رسید ، امام خویش را چگونه شناخت ؟ و چه کسی را به عنوان امام خویش معرفی کرد ؟


بررسی حدیث
الف . در منابع شیعه
حدیثی که بدان اشاره شد، در منابع شیعه از طرق مختلف و با بیانهای گوناگونی از طریق شخص پیامبر اکرم 6 و امامان معصوم(علیه السلام) نقل شده است که به نمونه هایی اشاره می شود .


1. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بیان معروف خود فرمود : «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةَ الجَاهِلِیَّةً؛[4] هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد ، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است .»
در بیان دیگر به عنوان ذکر مصداق فرمود :«مَنْ اَنْکَرَ القَائِمَ مِنْ وُلْدِی فِی زَمَانِ غَیْبَتِهِ مَاتَ مِیتَةَ الجَاهِلِیَةً؛[5] هر کس قائم از اولاد من را در دوران غیبتش انکار کند ، به مرگ جاهلیت مرده است .»


2. امام حسن (علیه السلام)
از آن حضرت فقط در یک مورد شبیه همان چیزی که از پیامبر اکرم 6 نقل شده، روایت شده است .[6]


3. امام حسین (علیه السلام)
وقتی از حضرت حسین ابن علی (علیه السلام) درباره معرفت خداوند سؤال شد ، حضرت فرمود : «مَعْرِفَةُ اَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ اِمَامَهُم الَّذی یَجِب عَلَیْهِم طَاعَته؛[7] شناخت اهل تمام زمان ها امامشان را که اطاعت او بر آنها واجب است .»


4. امام باقر (علیه السلام)
از امام باقر (علیه السلام) سؤال شد: «هَلْ مَعْرِفة الاِمَامِ مِنْکُم وَاجِبةٌ عَلَی جَمِیعِ الخَلْقِ؛ آیا شناخت امام از شما ، بر همه مردم واجب است ؟» فرمود :« خدای تبارک و تعالی حضرت محمد 6 را به پیامبری به سوی همه جهانیان برانگیخت . هر کس به خدا و محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان بیاورد و او را پیامبر خدا بداند و از او پیروی کند ، بر او واجب است که امامی از ما بشناسد .
(فَاِنَّ مَعْرِفَة الاِمَامِ مِنَّا وَاجِبَةٌ عَلَیْهِ )... .»
و همچنین به سند معتبر در محاسن نقل شده که حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: «هر کس بمیرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است . و مردم [ در پیشگاه الهی ] معذور نیستند ، مگر اینکه امام خود را بشناسند . هر کس امام خود را بشناسد و بمیرد ، ضرر نمی کند ... .»[8]


5. حضرت صادق (علیه السلام)
امام صادق (علیه السلام) در این باره بیانات مختلف و شیوایی دارد ؛ گاه کلام پیامبر اکرم 6 را تفسیر و تبیین کرده ؛ چنان که در روایت صحیحه از آن حضرت سؤال شد که مراد از مردن جاهلی در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چیست ؟ فرمود: «جَاهِلِیّة کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ؛[9] جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی مراد است .»
و در جای دیگر ، در تبیین کلام پیامبر اکرم 6 به بیان مصداق پرداخته و فرموده است: «پس شما را باد به اطاعت امام خود ! به راستی دیدید اصحاب امیرمؤمنان (علیه السلام) را که از آن حضرت متابعت نکردند ، سرانجام کارشان به کجا منتهی شد. و شما کسی را که در نشناختن او معذور نمی باشید، پیروی کنید ... .»[10]
و همچنین فرمود: «...بلی، اگر مردم متابعت علی ابن الحسین (علیه السلام) را میکردند [ و امام زمان خود را می شناختند ] و عبدالملک بن مروان را ترک می کردند، هدایت می یافتند . »[11]
و در تعبیر دیگر ، آن حضرت گام را فراتر نهاده ، می فرماید: «مَنْ بَاتَ لَیْلَةً لَا یَعْرِفُ اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتةً جَاهِلِیَّةً؛[12] هر کس شبی را به صبح آورد ، در حالی که امام زمان خود را نشناسد ، به مرگ جاهلی مرده است .»


6. موسی بن جعفر (علیه السلام)
از آن حضرت به این صورت نقل شده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ حَیٍّ یَعْرِفُهُ مَاتَ مِیتَةَ الجَاهِلِیَّةً؛[13] هر کس بمیرد و امام زنده ای را نشناسد ، با مرگ جاهلی مرده است .»


7. امام رضا (علیه السلام)
در« کمال الدین» به سند معتبر نقل شده که از حضرت رضا (علیه السلام) پرسیدند : هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد ، به مرگ جاهلیت مرده است؟ فرمود : بلی، هر کس در امامت امام [ زمان خویش ] شک و توقف کند ، کافر است و هر کس انکار یا اظهار عداوت کند ، مشرک است ؛ یعنی مانند بت پرست است .»[14]
و در روایتی طولانی که آن حضرت در جواب مأمون نگاشته و امامان معصوم را معرفی کرده ، می فرماید: «مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُهُم وَ لَا یَتَوَلَّاهُمْ بِاَسْمَائِهِم وَ اَسْمَاءِ آبَائِهِم مَاتَ مِیتَةَ الجَاهِلِیّةً؛[15] کسی که بمیرد و آنها (امامان) را با نامشان و نام پدرانشان نشناسد و دوست ندارد، به مرگ جاهلی مرده است.»
در این روایت ، مصداق امامان بیان شده و شناخت نام پدران آنها و محبت به آنها نیز لازم شمرده شده است.
آنچه بیان شد اهم منابع شیعه بود که روایت مذکور را با بیان های مختلف بیان کرده اند و از آنها استفاده می شود که نه تنها شناخت امام هر زمان لازم است ، بلکه شناخت تمامی آنها با نام و نشان و مقامات شان لازم است و حتی یک شب را با عدم شناخت امام سر کردن، باعث مرگ جاهلی می شود.


ب. منابع اهل سنت
حدیث مذکور را برخی از علمای اهل سنت به همان صورت معروف ، یعنی: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیّةً» نقل کرده اند[16] . البته برخی از آنها توجیه خنکی کرده اند که مراد از امام ، قرآن است و حال آنکه این حروف اولاً خلاف ظاهر است و ثانیاً اضافه زمان به ضمیر ( زمانه ) ظاهر در این است که در هر زمانی امامی وجود دارد و قرآن مشترک بین همه زمان ها ست .[17]
و فخر رازی در جایی دیگر این گونه نقل کرده است که پیامبر اکرم 6 فرمود : «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ فَلْیَمُتْ اِنْ شَاءَ یَهُودِیّاً وَ اِنْ شَاءَ نَصْرَانِیّاً؛[18] کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد ، پس باید به خواست خودش یا یهودی یا نصرانی بمیرد [ ولی مسلمان از دنیا نخواهد رفت ].»
مرحوم علامه امینی در «الغدیر» حدیث مذکور را به طرق مختلفی از علمای اهل سنت نقل کرده که فشرده و خلاصه آن چنین است :
1. احمد حنبل در مسند ، ج 4 ، ص 96 : «مَنْ مَاتَ بِغَیْرِ اِمَامٍ مَاتَ مِیتَةَ الجَاهِلِیّةً؛ کسی که بدون امام بمیرد ، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است .» و همین طور حافظ هیثمی در مجمع الزوائد ، ج 5 ، ص 218 ، و ابو داوود طیاسی در مسندش ، ص 259 نقل کرده اند .
2. تفتازانی در شرح مقاصد ، ج2، ص275 ، عقائد النسفی ، و قاری در مرقاة ج 2، ص 509 ، و صحیح مسلم، ج6 ، ص 21، به این صورت نقل کرده اند :« مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیّةً»
3. ابو جعفر اسکافی در نقض کتاب العثمانیه، ص 26، هیثمی در مجمع، ج 5 ، ص 224 و 235 به صورت: «مَنْ مَاتَ وَ لَا یَعْرِف اِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةَ الجَاهِلِیَّةً» نقل کرده اند.[19]
حال با توجه به این روایت که از طرق مختلف و بیانهای گوناگون در کتب شیعیان و اهل سنت نقل شده است ، این سؤال رخ می نماید که آیا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) امام زمان خویش را شناخت و از دنیا رفت؟ و یا خدای ناکرده امام خویش را ناشناخته از این دنیا رفت؟

برای پاسخ به این پرسش سه راه داریم :
1. بگوییم روایات پیش گفته ، هیچ کدام اعتبار ندارند. در نتیجه ، هیچ لزومی ندارد که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) امامی بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را شناخته باشد و با او بیعت کرده باشد . این راهی است نرفتنی؛ چرا که روایات مذکور از طریق شیعه و سنی نقل شده و در برخی صحاح نیز موجود است و امت نیز آن را تلقی به قبول کرده است.[20] گذشته از این، لزوم شناخت امام و پایبندی به اطاعت از او فقط از طریق روایات پیشین ثابت نشده، بلکه دلائل و براهین عقلی و نقلی فراوانی داریم که در جای خود مطرح شده است.[21]
2. راه دوم این است که – العیاذ بالله – بگوییم صدیقه طاهره یک ضروری از ضروریات دین پدر را زیر پا گذاشته و از پذیرش امام و شناخت او سر باز زده و بر خلاف گفتة پدر خویش قدم برداشته است. این راه نیز به هیچ وجه رفتنی و پذیرفتنی نیست که پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و همسر وصی مصطفی ضرورتی از ضروریات دین پدر خویش را انکار کرده باشد. این را نه عقل می پذیرد،[22] و نه عصمت کبرای او این اجازه را می دهد؛ چرا که آیه تطهیر به اتفاق همه، از سنّی و شیعه، شمولش نسبت به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حتمی است. آنچه مورد بحث است این است که آیا اهل بیت شامل همسران پیغمبر هم می شود یا نه؟ که شیعه این را انکار می کند و برخی از مفسران اهل سنت ادعا دارند که اهل بیت، زنهای آن حضرت را نیز شامل می شود.[23]
حال باید دید که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با چه کسی بیعت کرده و چه فردی را به عنوان امام خویش شناخته بود؟ یقیناً حضرت زهرا (سلام الله علیها) با ابابکر بیعت نکرد؛ چرا که تا آخرین لحظه با او حرف نزد و اگر او و علی (علیه السلام) و همراهان آن دو که در خانه علی (علیه السلام) تحصن کرده بودند، بیعت می کردند که در خانه زهرا (سلام الله علیها) را آتش نمی زدند.
سلطان الواعظین شیرازی از صحیح مسلم ، و صحیح بخاری ، ج5، ص9 و ج 7، ص 87 و از محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب 99 کفایه نقل کرده که اینها نوشته اند: «فاطمه (سلام الله علیها) در حال خشم و غضب ابی بکر را ترک کرد و بر او غضبناک ماند و با او حرف نزد تا وفات کرد و علی (علیه السلام) شبانه بر او نماز گذارد و دفنش کرد و ابی بکر را خبر نداد که بر جنازه او حاضر شود و نماز گذارد.»[24]
و همین طور عبد الله بن مسلم بن قتیبه دینوری در ص14 کتاب «الامة السیاسیة »، نقل کرده که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از بستر بیماری خطاب به ابی بکر و عمر فرمود : «اِنِّی اُشْهِدُ الله وَ مَلائِکَتَهُ اَنَّکُمَا اَسْخَطْتُمَانِی وَ مَا اَرْضَیْتُمَانِی وَ لَئِنْ لَقِیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم لَاَشْکُوَنَّکُمَا؛ خدا و ملائکه را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر (ابوبکر و عمر) مرا به غضب آوردید و رضایت مرا جلب نکردید. اگر پیغمبر را ملاقات کنم، از دست شما دو نفر شکایت می کنم.»[25]
در منابع روایی شیعه می خوانیم که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به آن دو فرمود «سوگند به خدا! بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نمی گویم تا به ملاقات خدا بشتابم و شکایت شما دو نفر را به نزد خدا می برم و توضیح خواهم داد که شما با من چه کردید و چه اعمالی را مرتکب شدید.» [26]
و در خصوص ابو بکر فرمود: «وَاللهِ لا اُکَلِّمَکَ اَبَداً وَ اللهِ لاَدْعُوَنَّ اللهَ عَلَیْکَ فِی کُلِّ الصَّلاةِ؛[27] سوگند به خدا! از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت. سوگند به خدا! [ شکایت تو را به خداوند خواهم کرد و ] در هر نماز تو را نفرین خواهم کرد.»
و فرمود «ای ابوبکر! چه زود کینه های پنهانی خود را علیه اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ظاهر کردید؟» و فرمود: «وَ اللهِ لَا اُکَلِّمُ عُمَرَ حَتَّی اَلقَی الله؛[28] و سوگند به خدا تا زنده ام با عمر سخن نخواهم گفت.»
در ادامه بحث باید به سراغ خود فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و کلمات او رفت که او امام خود را چه کسی می داند و شناخت او دربارة امامش چگونه است ؟


1. هنگام ولادت ، شهادت به امامت علی (علیه السلام)
زهرا (سلام الله علیها) که پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و صدیقه مطهره است ، نمی تواند نسبت به مسائل مهم اعتقادی خویش بی خبر و بی تفاوت باشد . او لحظه ای که پا به عرصه خاکی گذاشت ، لب به سخن گشود و فرمود: «اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ الَّا الله وَ اَنَّ اَبِی رَسُولُ الله سَیِّدُ الاَنْبِیاءِ وَ اَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الاَوْصِیاء وَ وُلْدِی سَادَهُ الاَسْبَاط؛[29] شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست و به راستی پدرم رسول خدا ، بزرگ پیامبران ، و شوهرم بزرگ اوصیاء است و فرزندانم سادات و بزرگان امت هستند.»


2. نام علی (علیه السلام) در صحیفه فاطمه (سلام الله علیها)
جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند که خدمت زهرا (سلام الله علیها) رسیدم و صحیفه نورانی سفید و روشنی را در دستان مبارک آن حضرت مشاهده کردم .
پرسیدم این چه کتابی است ؟ فرمود: «هَذَا لَوْحٌ اَهْدَاهُ اللهُ اِلی رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِیهِ اِسْمُ اَبِی وَ اِسْمُ بَعْلِی وَ اِسْمُ ابْنَیَّ وَ اَسْمَاءُالاَوْصِیاءِ مِنْ وُلْدِی ...؛ این کتابی است که خدا آن را به پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم اهداء فرمود. در این کتاب نام پدر و شوهرم و اسم دو فرزندم و امامانی که همه از فرزندان من می باشند، وجود دارد.»
بعد فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را به من عطا فرمود تا خوشحالم کند.» جابر گفت: دوازده نامی که در این کتاب است، چه کسانی می باشند؟ فرمود: اینها نام جانشینان پیامبر است که اول آنها علی (علیه السلام) و یازده نفر دیگر که همه از نسل من می باشند و آخرین آنها حضرت قائم است.» [30]


3. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم علی (علیه السلام) را امام دانست
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در کنار قبر حضرت حمزه در احد، در حال عزاداری بود. محمود بن لبید عرض کرد: آیا برای امامت علی (علیه السلام) از سخنان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می توان دلیل اقامه کرد؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: «... سَمِعْتُ رَسُولِ الله یَقُولُ عَلِیٌّ خَیْرُ مَنْ اَخْلَفَهُ فِیکُمْ وَ هُوَ الاِمَامُ وَ الخَلِیفَةُ بَعْدِی وَ سِبْطَایَ وَ تِسْعَه مِنْ صُلْبِ الحُسَیْن (علیه السلام) اَئِمَةٌ اَبْرارٌ...؛ شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم و او امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم (حسن و حسین ) و نه نفر از فرزندان حسین (علیه السلام) امامانی نیک اند.» [31]


4. علی (علیه السلام) امام ربانی
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در برابر یکی از افراد نادان مدینه که خفاش صفت در برابر آفتاب وجود امام، زبان به سرزنش گشوده بود، فرمود: «وَ هُوَ الاِمامُ الرَّبَّانِی وَ الهَیْکل النُّورانِی قُطْبُ الاَقْطَاب وَ سُلَالَةُ الاَطْیَاب النَّاطِقُ بالصَّوَاب نُقْطَةٌ دَائِرَةٌ الاِمَامَة وَ اَبُو بَنِیهِ الحَسَنِ وَ الحُسَیْنِ...؛ [32] علی امامی ربانی و هیکلی نورانی و مرکز توجه همه عارفان و خدا پرستان و فرزندی از خاندان پاکان ، گوینده به حق و صواب، نقطه محور امامت و پدر حسن و حسین ... است .»


5. غصه غصب خلافت
حضرت زهرا (سلام الله علیها) نه تنها امامت علی (علیه السلام) را شناخت و آن را ابراز کرد، بلکه در اوج غصه های خود که رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود، غصه اصلی اش این بود که خلافت علی (علیه السلام) غصب شده است.
ام سلمه می گوید: خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسیدم و پرسیدم : ای دختر رسول خدا! شب را چگونه صبح کردی؟ حالت چگونه است؟ فرمود: «اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَد وَ کَرْب فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الوَصِیُّ هُتِکَ وَ اللهِ حِجَابُهُ ...؛[33]صبح کردم در میان حزن شدید و اندوه عظیم ، در حالی که پیامبر از دست رفته، و وصی او مظلوم واقع شده و سوگند به خدا! پرده [حشمت و عظمت] او دریده و نابود شده است ... .»
6. غاصبان خلافت بر من نماز نخوانند
حضرت در تداوم مبارزه منفی و حمایت از امامت امام خویش در کاغذی نوشت که: «لَا تُصَلِّی عَلَیَّ اُمَّةٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللهِ وَ عَهْدَ اَبِی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِی اَمِیرِ المُومِنِینَ عَلِیٍ (علیه السلام) ...؛[34] امتی که عهد و پیمان خدا و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم را در [ ولایت و رهبری] امیر مؤمنان، علی (علیه السلام) شکستند، حق ندارند بر من نماز بگذارند.»


7. دفاع از امام تا پای جان
فاطمه (سلام الله علیها) امام خویش را شناخت و هم با گفتار خویش از او حمایت کرد و هم تا پای جان در مقابل دشمنان امام ایستاد و سرانجام جان خویش را فدا کرد و شهید راه امامت گشت. آن حضرت در لحظه غمباری که علی (علیه السلام) را با زور به طرف مسجد می بردند، فریاد کشید: «وَ اللهِ لَا اَدَعُکُم تَجُرُّونَ اِبْنِ عَمِّی ظُلْماً...؛[35] به خدا سوگند! نمی گذارم پسر عمویم را ظالمانه بکشانید.»
از آنچه بیان داشتیم، به خوبی به دست آمد که فاطمه (سلام الله علیها) از آغاز امام خویش امیر مؤمنان علی (علیه السلام) را شناخت و در موارد مختلف از امامت او تبلیغ کرد و با غاصبان خلافت او درگیر شد و تا پای جان از مقام امامت علی (علیه السلام) دفاع کرد.
اگر این نتیجه را با آنچه در بخش اول بیان گشت، همراه کنیم که «هر کس امام خویش را نشناخت، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است »، نتیجه گران سنگی به دست می آید که می تواند تاریخ اسلام را عوض کند و باید کسانی که چنین امامی را نشناختند، به تاریخ اسلام و بشریت جواب دهند و از چنین انحرافی در پیشگاه الهی عذر تقصیر بیاورند.
آن روز تمام آسمان نیلی بود بر دوش علی بیعت تحمیلی بود
وقتی ثمر باغ فدک قسمت شد ای وای که سهم فاطمه سیلی بود

پی نوشت ها :
[1] .بقره/124: (اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَاماً)؛«من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.»
[2] . مائده/67:(بَلِّغ مَا اُنْزِل الیکَ مِنْ رَبِّک وَ اِنْ لَمْ تفْعل فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه).
[3] . همان/5: (الیَوْم اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُم).
[4] . بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 ق، ج1، ص362، ح39؛ ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، قم مؤسسه اسلامی، ص409؛ کفایه الاثر، علی بن محمد خرازی قمی رازی، قم، انتشارات بیدار، 1401 ق، ص292؛ الاحقاق الحق، قاضی نورالله مرعشی شوشتری، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ج13، ص86؛ منتخب المیزان الحکمه، محمدی ری شهری، سید محمد حمید حسینی، قم، دارالحدیث، چاپ دوم، 1382.
( نامبرده از بحار الانوار، ج8، ص10، ح3و ج23، ص83، ح22، نقل کرده است)؛ حیوة القلوب، محمد باقر مجلسی، تحقیق سید علی امامیان، قم، انتشارات سرور، چاپ سوم، 1380ش، ج5، ص79.
[5] .روزگار رهایی، کامل سلیمان، ترجمه علی اکبر مهدی پور، نشر آفاق، چاپ سوم، 1376، ص81، و شبیه آن: بحار الانوار، ج7، ص20؛ اختصاص مفید، ص268؛ منتخب الاثر، ص492.
[6] . روزگار رهایی، ص 85.
[7] . منتخب میزان الحکمه، ص 33، ح 365(نام برده از بحار الانوار، ج23، ص 51، ح 101 نقل کرده است)؛ روزگار رهایی، ج 1، ص 90، ح 57؛ ر.ک: اصول کافی، محمد بن یعقوب، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه، ج1، ص 255، ح3.
[8] . المحاسن، احمد بن محمد برقی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت، اول، 1413، ح 1، ص 254؛ ر.ک: حیوة القلوب، ج 5، ص 80.
[9] . بحار الانوار، ج 8، ص 362، ح 39.
[10] . محاسن برقی، ج 1، ص 251؛ حیوة القلوب، ج 5، ص 79.
[11] . حیوة القلوب، ج5، ص 80؛ محاسن برقی، ج 1، ص 252.
[12] . روزگار رهایی، ج 1، ص 85، غیبت نعمانی، ص 62؛ الزام الناصب، ص 127.
[13] . روزگار رهایی، ج 1، ص 85؛ اختصاص مفید، ص268.
[14] . کمال الدین، ص 668؛ حیوة القلوب، ج 5، ص 80ـ 81.
[15] . بحار الانوار، ج 1، ص 361، ادامه روایت 2.
[16] . ینابیع الموده، سلیمان قندوزی حنفی، دار الاسوه للطباعه و النشر، اول، 1416 ق، ج3، ص546؛ ر.ک: تفسیر طبری، محمد بن جریر طبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ج 8، ص 116؛ تفسیر کشاف، جار الله محمود زمخشری، قم، منشورات البلاغه، ج 2، ص 682؛ تفسیر فخر رازی، محمود بن عمر فخر رازی، قاهره، المطبوعة البهیة المصریة، ج 21، ص 17؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، قم، کتاب خانه مرعشی نجفی، ص 300، کلام 122.
[17] . حیوة القلوب، ج 5، ص 79.
[18] . مجموعة الرسائل، چاپ مصر، 1328، المسائل الخمسون، ص 384.
[19] . الغدیر، عبد الحسین احمد الامینی النجفی، تهران، دار الکتاب الاسلامیه، چاپ دوم، 1366، ج 10، ص 358ـ 360 با تلخیص. مرحوم علامه افراد دیگری را نیز نام برده که ما از نقل آن خودداری کردیم.
[20] . الغدیر، ج 10، ص 361.
[21] . ر.ک: .ولایت و امامت، مهدی نجفی؛ امامت و رهبری، مرتضی مطهری و... .
[22] . الغدیر، ج 10، ص 361.
[23] . الکشاف، محمد زمخشری، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407 ق، ج 3، ص 538.
[24] . شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ 37، 1376، ص 700.
[25] . همان، ص 700.
[26] . فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ، محمد دشتی ، انتشارات مشهور ، قم ، اول ، 1380 ، ص 211 ، ح 176 ؛ علل الشرایع ، شیخ صدوق ، ج1 ، ص 185.
[27] . الغدیر ، ج 7 ، ص 230 ؛ اعیان الشیعه ، ص 318 ؛ فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ، ص 211.
[28] . فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ، ص 212 ؛ الغدیر ، ج 7 ، ص 77 ؛ بحار الانوار ، ج28 ، ص 322 ، ح 339 .
29] . بحارالانوار ، ج 43، ص 3؛ فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ، ص 221؛ امالی صدوق ، ص 475.
[30] بحار الانوار ، ج36، ص194؛ فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ، ص175؛ کمال الدین ، شیخ صدوق ، ص 178؛ عیون اخبار الرضا ، ص 25.
[31] بحار الانوار ، ج36،ص 353، ح 224؛ فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ، 23.
[32] فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ، ص 27، ح 20؛ ریاحین الشریعه ، محلاتی ، ج1، ص 93.
[33] . بحار الانوار، ج43، ص 175؛ فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ، ص 147؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 205.
[34] . بحار الانوار، ج43، ص 204؛ فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ،ص 213؛ علل الشرایع، ج1، ص 176.
[35] . فرهنگ سخنان فاطمه (سلام الله علیها) ،ص 106و شبیه آن در بحار الانوار، ج43، ص 47، ح46.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی