ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است



یک بار ، دو بار ، ... صدبار ...
آخه چرا ؟
فکر نکردید اگر قرار بود هر روز به عناوین مختلف از دین چیزی کاسته یا به آن اضافه می شد ، چه به سر دین می آمد .
زیارت عاشورا ، حدیث قدسی است !
حدیث قدسی یعنی فرمایش خدا !
یعنی نستجیربالله خدا کم و زیاد فرمایش کرده که کم و زیادش می کنید ... !
ما هم می گوییم که انشالله ( که البته دور از ذهن است چون کسی که با این فونت آشنا زیارت عاشورا را نوشته ، حتما این فراز را هم نوشته که مشخص است پاک شده !) یا جا نبوده (که اتفاقا هم بوده !!) یا ... (!!!) .
امید است این نشریه این اقدام خود را به گونه ای شایسته جبران و از عموم ملت بزرگوار ایران عذرخواهی کند .

  • ممسوس

یک درهم معادل هفتاد درهم در دنیا !

ممسوس | جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۲۸ ب.ظ

و در حدیث مناجات حضرت موسی(ع) با خداوند است:

در آنجا که از خداوند سؤال کرد: پروردگارا! چرا امت حضرت محمد(ص) را بر سایر امتها برتری دادی؟ خداوند فرمود: به جهت ده خصلت. حضرت موسی(ع) عرض کرد: آن خصلتها که امت محمد(ص) عمل می‌کنند، کدام است تا من نیز به بنی‌اسرائیل دستور دهم به آنها عمل کنند؟ خداوند تعالی فرمود: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا!

حضرت موسی سؤال کرد: پروردگارا عاشورا چیست [و چگونه عملی است]؟ خداوند فرمود: گریه کردن و خود را به گریه زدن [و تلاش برای گریه] بر فرزند دختر حضرت محمد(ص) و مرثیه‌خوانی و عزاداری در مصیبت فرزند مصطفی(ص) است.

هیچ بنده‌ای نیست که از مال خود به اندازه‌ی درهم یا دیناری در راه محبت فرزند دختر رسول خدا(ص)، طعام یا چیز دیگری را انفاق کند، مگر آنکه برکت دهم برای او در عالم دنیا هر درهمی را به هفتاد مقابل و بهشت ارزانی او خواهد بود و گناهان او را خواهم بخشید.

به عزتم و جلالتم قسم هر مرد یا زنی، در روز عاشورا یا روز دیگر، یک قطره اشک از چشمش [در عزای بر حسین(ع)] جاری شود، برای او اجر صد شهید نوشته خواهد شد. ( مجمع البحرین / لغت عشر)

  • ممسوس

پلک مجروح امام رضا علیه السلام

ممسوس | جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۲۲ ب.ظ

حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:

 به درستی که ماه محرم ماهی بود که مردمان زمان جاهلیت جنگ را در آن حرام می‌دانستند، ولی خون ما اهل بیت در این ماه حلال دانسته شد [و ریخته شد] و حرمت ما در این ماه هتک شد و ذریه و بانوان ما در آن به اسارت گرفته شدند و در خیمه‌های ما آتش افروخته شد و اموال و توشه و اشیاء گران‌بهای ما که در آن خیمه‌ها بود همگی غارت شد و در امر ما اهل بیت هیچ حرمتی را برای رسول الله(ص) مراعات نکردند.

 به درستی که روز حسین(ع) پلکهای چشمان ما را [در اثر گریه‌های فراوان] مجروح کرده و اشکهای ما را جاری ساخته است و عزیز ما را در سرزمین کرب و بلاء ذلیل کرده است، کرب و بلاء [و غصه و گرفتاری] را تا روز پایان برای ما به ارث [و یادگار] گذاشته است. پس بر مانند حسین(ع) باید گریه کنند گریه‌کنندگان، چرا که گریه بر او گناهان بزرگ را پاک می‌کند. ( بحار الانوار ج44 / ص283 )

 

  • ممسوس

بر من غریب گریه کنید ...

ممسوس | جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۱۷ ب.ظ

هنگامی که عرصه بر امام حسین(ع) تنگ شد و یکه و تنها [و بی‌یاور] ماند، به سمت خیمه‌های [برادران خود و] فرزندان پدرش امیرالمؤمنین(ع) متوجه شد که آنها را خالی یافت...

 سپس به خیمه‌ی بانوان رفت و بعد به خیمه‌ی فرزند خود زین‌العابدین(ع) آمد...

 امام حسین(ع) زین‌العابدین(ع) را در آغوش گرفت و به سینه چسباند و به او فرمود: ای پسرم! تو پاک‌ترین ذریه‌ی من و بهترین و برترین فرد از عترت من هستی و تو خلیفه و جانشین من بر این عیال و اطفال هستی، چرا که آنها غریب هستند و بی‌یار و یاور مانده‌اند و ذلت و یتیمی و شماتت دشمنان شامل حال آنان شده است...

 سپس امام سجاد(ع) را به دست خود گرفت و با بلندترین صدا فریاد کرد: ای زینب! و ای ام‌کلثوم! و ای سکینه! و ای رقیه! و ای فاطمه! کلام مرا گوش فرا دهید و بدانید این فرزند من، خلیفه و جانشین من بر شماست و او امامی است که اطاعت از او فرض و واجب گردیده است.

 سپس امام حسین(ع) به امام سجاد(ع) فرمود: ای پسرم! از طرف من به شیعیانم سلام برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه کشته شد! پس برای او ندبه و عزاداری کنید و به شهادت از دنیا رفت! پس برای او گریه کنید.

( معالی السبطین ج2 / ص20 ـ 21 )

 

  • ممسوس

هل من ناصر ینصرنی ؟

ممسوس | جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۵۹ ب.ظ

« هل من ناصر ینصرنی ؟»

 جای فکر کردن هم ندارد - داد از آن اختیار که تو را از حسین ع جدا کند ! ( شهید آوینی) - بودی باید می رفتی ، مگه میشه ... ! اصلا قرابتش با پیامبر به کنار ! هر چی باشه دعوتش کرده بودند ! او هم با زن و خواهر و بچه هایش آمده بود! ... ای نامرد مردم کوفه ... !

 

... هزار و چند سال بعد ...

 

کیست او را یاری کند ؟!

 تنها بازمانده از آل الله ، معدن حکمت ، مخزن علم و ... ( برای ادامه صفات حضرت زیارت جامعه کبیره را با دقت بیشتر و تجسم حضرت در مقابلت بخوان ) اگر روزی تو را بخواند ، چه در جواب حضرتش خواهی گفت ؟

 

بر شیطان لعنت بفرست و بدون درنگ بگو
  • ممسوس

اینجا همه منند ، من بی خیال تو !

ممسوس | سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

خبری شگفت انگیز در رسانه ها منتشر شد ، تماشاگری از خداحافظی بازیکن محبوبش به دیار باقی شتافت !

«احمد، وقتی تماشاگر بازی استقلال  و مس بود، با صحنه خداحافظی مجیدی مواجه شود. اتفاقی که نمی‌تواند باور کند، بر سرش می‌زند، گریه می‌کند. تا دو روز لب  به غذا نمی‌زند. غصه  می‌خورد، اشک می‌ریزد و حرفی هم نمی‌زند تا اینکه در نهایت دچار سکته قلبی می‌شود. خانواده  او را به بیمارستان بوعلی می‌برند. احمد در بخش ccu بیمارستان بوعلی بستری می‌شود.

در حالیکه نیمه بیهوش است از او می‌پرسند، می‌خواهی با فرهاد مجیدی تماس بگیریم تا با او حرف بزنی و احمد دستی به نشانه بله تکان می‌دهد. ساعاتی بعد این احمد است که دیگر روی زمین وجود ندارد. پرواز می‌کند به آسمانی که آبی است.»


این حال یه عاشقه ! اصلا نه کاری به احمد دارم و نه کاری به فرهاد مجیدی ...

اما این قسمت را دوباره بخوانید : ... بر سرش می‌زند، گریه می‌کند. تا دو روز لب  به غذا نمی‌زند. غصه  می‌خورد، اشک می‌ریزد و حرفی هم نمی‌زند تا اینکه در نهایت دچار سکته قلبی می‌شود ... و تمام !

***

می گن شخصی بوده تو کربلا که مدتها به حرم سید الشهدا علیه السلام مشرف نمیشده ... خلاصه با اصرار یکی از مراجع و اعلام اینکه من طاقت ندارم و غالب تهی می کنم ، راهی حرم آقا می شود ... تا مقابل ایوان که می رسد با اشاره ای به شش گوشه اباعبدالله و پرسیدن اینکه آیا این مضجع شریف آقایم حسین علیه السلام است ؟ با صیحه ای جان می دهد ... و تمام !

***

می دونم از «و تمام» بالایی تا «وتمام» پایینی فاصله ای فراتر از اینجا تا عرش است و اصلا قابل قیاس نیست اما چقدر امروزه این حرفها غریب شده و قریب شدنش محال !

به نظر شما چرا چنین شده ایم ؟ چرا حضور و عدم حضور امام زمانمان نه تنها برایمان عادی شده و حتی (خدای ناکرده ) اصلا شاید بگوییم بیاید برای چه ... !

***

آقا جان !

این چندمین محرم است که شروع می شود و شما نیستی ....

« اینجا همه منند، «من» بی خیال تو ... اینجا کسی برای شما «ما» نمی شود »

  • ممسوس

می مانیم یا می رویم ؟! + پوستر

ممسوس | سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۱۳ ق.ظ


روی تصویر کلیک کنید .


3000  نـفر
به همـراه امام حسـین (علیه السلام)
از مکه به طرف کوفـه حرکت کردند ...
صبح عاشورا  فقط 72 نفرشان باقی مانده بود ...!

ما کجای لشگر امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  هستیم ؟!
می مـانیم ؟!          می رویـم ؟!
«... داد از اختیاری که تو را از امام زمانت جدا کند ...»

  • ممسوس

دیوار مذکر ، زن مؤنث و دیگر هیچ !!

ممسوس | جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۳۸ ب.ظ

برای دیدن در سایز اصلی روی تصاویر کلیک کنید .


ویژه نامه ای برای همایش « محرمانه از وهابیت» طراحی کرده بودیم ، گفتم شما هم استفاده کنید .

واقعا خیلی عجیبه اصلا چرا یه نفر تو این دنیا که همه مدعی حقوق بشر و دموکراسی و ... هستند ، نیست که مقابل این لکه ننگ تاریخ بشریت بایسته !

تازه این قسمتی از فتاوای شاذ و مضحک این گروه به واقع ضاله است که هر کودک ابتدایی نیز با خواندن اونا به خنده می آید .

همین چند وقته پیش یکی از همین ها رو گرفته بودند که به خودش بمب وصل کرده بود که عملیات انتحاری انجام بده که موفق نشده بود ، وقتی بازرسی کرده بودنش دیدند برداشته دور آلت تناسلی خودش رو با یه آهن پوشانده بود که اون ور برای ازدواج با حوریان بهشتی (!!) به مشکلی برنخوره !!!! نه واقعا خداییش تو کل حیوانات بگردی شبیه شو می تونی پیدا کنی !!!

 متن ویژه نامه در ادامه مطلب :


  • ممسوس

نگذاریم غدیر فراموش شود !

ممسوس | دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ق.ظ


خداییش چرا ما این طوریم نزدیک محرم که میشه همه حسینی ...  بعد دهه اول ... همون که بودیم !

نزدیک فاطمیه ... بروشور ... کتاب ... جزوه ... بعد فاطمیه ... همون که بودیم !

نیمه شعبان ... راستی ما هم یک امام زمان داریم ! ... آقاجان بیا ... همه جا چراغونیه ... بعد نیمه شعبان ... همون که بودیم !

غدیر ... همون که بودیم !

حالا اگه همین جور بمیریم به قول اون بزرگ شاید ایشالا تو پایینای بهشت جامون بدن ( نه پ می خوای فردوس رو برات بزنند بری کنار سلمان و ابوذر صفا کنی ، نه داداش مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد !)

ولی اگه خدای نکرده یه باد تندی وزید و ما هم که به نسیمی بندیم ، اونوقت تکلیف چیه ؟!!

این همه نماز و روزه و هیئت و ... کجا میره !

( دیگه خودتون استادید که به زبیر می گفتند سیف الاسلام و به طلحه ، طلحه الخیر !! اما باد که بوزه نمیگه قبلا چی بودی می گه الان چی هستی !)


متن زیر گزیده سخنرانی حاجاقای موسوی مطلق شام عید غدیر که نکته های جالبی داره :

  • ممسوس

ما را چه شده ؟!!

ممسوس | شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ق.ظ


واقعا نمی دونم چی بگم ...

باید دیگه چه اتفاقی بیافتد که ما به خود بیاییم ...

یعنی این همه جسارت به مذهب حقه تشیع در عربستان و پاکستان و افغانستان و مصر و سوریه و ... بس نبود ، حالا باید شاهد باشیم در کشور عزیزمان که مفتخر به پذیرفتن مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی می باشد ، آن هم در شب عید الله اکبر ، عید سعید غدیر خم در روزنامه ای رسمی ، آن چه مخالفان هم تا کنون در مورد واقعه بزرگ غدیر و شخصیت امیرالمومنین جرات نکردند ، بیان کنند را بیان کرده و به به مقدس ترین مقدسات مذهب حقه تشیع اینگونه وقیحانه جسارت شود !!

ما را چه شده ؟!

یعنی این ماجرا به اندازه کشیدن خلخال از پای زن یهودی نیست که حضرت فرمودند اگر کسی از شنیدنش بمیره ، حق داره !! برای ما مهم نیست ؟!!

مایی که همه وجودمون مدیون نفس های امام عصر هست ، در قبال سکوت در مقابل این بی حرمتی ها چه جوابی به حضرتش می دهیم ؟!!

آیا این مصداق نمک خوردن و نمکدان شکستن نیست !

اگر امروز سکوت کردیم و فردا کار به جاهای دیگر کشید چه ؟!!

بعضی وقتها فکر می کنم اگر خدای نکرده یه روزی جای محکمات اعتقادی ما و این وهابی ها عوض می شد ، چی می شد ؟!!

یعنی این همه آیه و روایت دوست و دشمن که در حقانیت شیعه هست و مخالف وهابیت ، برعکس بود !

به نظرم که همون اولین روزای بعد شهادت پیامبر ص کلکمون کنده بود !!

چرا این قدر بی خیالیم !

چرا بیدار نمی شویم !

اونا تو باطلشون اینقدر قوی که تا صفحه اول روزنامه رسمی کشور امام زمان عج پیش اومدن ، ما تو حقمون اینقدر ضعیف که ... !

...

« ... من حاضر هستم ده نفر از شما را بدهم و یک نفر از لشکریان معاویه را بگیرم. آنها در باطلشان محکم هستند. اما شما در حقتان سست هستید ...

  ... ‌ای کاش من دو یارمثل حمزه داشتم ...

 ... شما در ظاهر شبیه مرد هستید. ولی نامرد هستید ...

  ... خون به دلم کردید ...

 ... خدا من را از شما نجات بگیرد ...

 ... شگفتا، به خدا که هماهنگی این مردم، در باطل خویش و پراکندگی شما در حق، دل را می میراند و اندوه را تازه می گرداند، زشت بادید و از اندوه بیرون نیایید که آماج تیر بلائید. بر شما غارت می برند و ننگی ندارید ! با شما پیکار می کنند و به جنگی دست نمی گشائید! خدا را نافرمانی می کنید و خشنودی می نمائید. اگر در تابستان شما را بخوانم، گوئید، هوا سخت گرم است، مهلتی ده تا گرما کمتر شود. اگر در زمستان فرمان دهم، گوئید: سخت سرد است مهلتی ده تا سرما از بلاد ما دور شود. شما که از گرما و سرما چنین می گریزید با شمشیر آخته کجا می ستیزید؟

  ای نامردان به صورت مرد، ای کم خردان نازپرورده، کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم که به خدا، پایان این آشنایی ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت! خدایتان بمیرانندتان ! که دلم از دست شما پرخون است و سینه ام مالامال خشم شما مردم دون که پیاپی جرعه اندوه به کامم می ریزید و با نافرمانی و فروگذاری جانبم، کار را در هم می آمیزید ! ... . »

بخشی از درد دلهای امیر غریب عالم امیرالمومنین علیه السلام خطاب به یارانش (!) که انشاالله شامل ما نشود !!

در زیر متن اصلی یادداشت صفحه اول روزنامه بهار مورخ چهارشنبه اول آبان ماه 1392 و در ادامه جوابیه استاد ابوالقاسمی رو خدمتتون تقدیم می کنم :

  • ممسوس