... لیطغی !
هرچی اصرار می کنه ، پدر چاقو به دستش بده ، پدر این کار را نمی کنه ، گریه می کنه ، زمین و زمان رو بهم می ریزه ، باز هم پدر این کار را نمی کنه ، ممکنه حتی به پدرش بزنه ! و به پدرش بد و بیراه
- ۱ نظر
- ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۱
هرچی اصرار می کنه ، پدر چاقو به دستش بده ، پدر این کار را نمی کنه ، گریه می کنه ، زمین و زمان رو بهم می ریزه ، باز هم پدر این کار را نمی کنه ، ممکنه حتی به پدرش بزنه ! و به پدرش بد و بیراه
روزی
سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای بیرون آمدن
از سوراخ کوچک پیله راتماشا کرد.
ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد . آن شخص خواست به پروانه کمک کند و با یک قیچی
« چه حرفهایی
می زنی ها ! مگه میشه تو این دوره و زمونه گناه نکرد؟ مگر اینکه بری یه جایی که نه
تو کسی رو ببینی و نه کسی تو رو !! »
از این نوع صحبتها معمولا خیلی شنیدید و یا تو دلتون
تصدیق کردید و به نوعی توجیه خوبی برای خودتون پیدا کردید و یا به مخالفت با اون پرداختید
هر چند تو عمل شاید خیلی موفق به این کار، نباشید .
درسته که زمونه بد شده و بنا بر اون روایت نگه داشتن
دین از نگه داشتن آتش در دست سخت تره اما از اونور مبارزه با نفس در این زمان قطعا
با زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله ) متفاوته و اجر و قرب بسیار بیشتری داره !
این روایت مشهوره که اصحاب دور پیامبر نشسته بودند
که حضرت فرمودند : سلام من به برادران من ! ظاهرا سلمان پرسید : یا رسول الله ! برادران
شما ما هستیم ؟ حضرت پاسخ دادند : خیر برادران من آخر الزمان می آیند ، آنها که به
سیاهی قلم بر سفیدی کاغذ ایمان می آورند ! و در دین خود استوارند !
آری ، دوستان هر چه جهد بیشتری در مبارزه با گناهان
کنید به درجات بالاتری نائل خواهید آمد و بالعکس .
قطعاً ، این مقاله نمی تواند حق مطلب را ادا کند ، علاقه مندان برای مطالعه بیشتر می توانند به کتاب «گریز از گناه » استاد رحیمی ، نشر جمال و کتاب « تجربه شیرین ندامت » استاد محمد حسین یوسفی ، انتشارات دلیل ما و سایتهای موجود در این زمینه مراجعه نمایند .
به دنبال اطلاع عبیدالله از ورود امام علیه السلام به کربلا، نامه اى بدین مضمون به حضرت نوشت:
« به من خبر رسیده است که در کربلا فرود آمده اى، و امیرالمؤمنین یزید! به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر ملحق کنم! و یا به حکم یزید بن معاویه باز آیى! والسلام. »
اینجا بود که حضرت این کلام نورانی را فرمودند :
الناس عَبید الدّنیا و الدّین لَعق علی اَلسنتهم ، یَحوطونه مادرّت مَعایشهُم فاذا مُحصّوا بالبلاء قلّ الدیّانون
مردم بندگان دنیایند و دین
لیسیدنی است روی زبان ایشان نهاده ( بازیچه زبانشان است ) تا مزه از آن میتراود آن را
نگاهدارند و وقتی بنای آزمایش شود دینداران اندک باشند !
***
تا الان فکر می کردم این کلام برای اون زمان و مکانه و لاغیر !
اما خوب که نگاه می کنم می بینیم اصلا انگار حضرت این کلام را برای زمان ما فرموده اند ...
از غش در معامله تا بی حجابی زنهای ما تا دروغ و غیبت و تهمت و سخن چینی که انگار دیگر گناهش رفته که هیچ بلکه دارای ثواب هم شده تا هزار تا چیز دیگر !
چرا به خود نمی آیم ؟ چرا اندکی در رفتارم تأمل نمی کنم ؟
اگر من شیعه مولا هستم ، اگر من منتظر آقا هستم ، آیا این رفتار من مورد رضایت حضرت هست ، نیست ؟!!
خدا کنه ما از اونا نباشیم که اون دنیا آرزومون باشه برگردیم تا جبران کنیم (1) !
آمین
1. میگویند: ما را برگردان تا کار خوب انجام دهیم غیر از آن کارهایی که انجام میدادیم! (فاطر/37)
و راستی
چقدر دلتنگم
میخواهم از بهشت بگویم
از آنجا که وعده گاه مؤمنان است
جنت، که تجری من تحتها الانهار است
و به راستی چقدر دلتنگم
دنبال واژه های بهشت میگردم
رضوان- نعیم- جنت- ...- جنة البقیع
غرض از آفرینش عالم و آدم، معرفت و عبادت خداوندی است که آیات علم و قدرت و حکمت بیانتهای او در تمام کائنات نمایان است و نظم حاکم بر جهان از ترکیب یک ذرّه تا هزاران کهکشان گواه وحدانیّت او است و بعثت تمام انبیاء برای این است که عقل آدمی را به علم و اراده او را به ایمان و روح او را به مکارم اخلاق و اعمال او را به خیر و صلاح هدایت کنند و نظامی قائم به قسط و عدل با اجرای احکام خداوندی که آسمان و زمین را به عدل به پا داشته به وجود آورند و آن غرض از خلقت و آن هدف از بعثت به وجود کسی میسّر شد که اصول و فروع اسلام را که حاصل رسالت فرستادگان خدا از آدم تا خاتم است از مبدأ تا معاد و از طهارت تا دیات به بشریّت آموخت و آفاق افکار را به انوار علم و حکمت کتاب و سنّت منوّر کرد.