ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

90. رفتار علوی، کردار فاطمی

ممسوس | سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۰۴ ب.ظ

وقتی که آیه 43 و 44 سوره حجر نازل شد که می فرماید: «وان جهنم لموعدهم اجمعین، لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم »; و جهنم میعاد گاه همه آنها (پیروان شیطان) است، که برای آن هفت درب است، و برای هر دری گروهی (از پیروان شیطان) تقسیم شده اند.

پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آنچنان دگرگون شد، که قطرات اشک از چشمان مبارکش سرازیر گشت و هیچ یک از اصحاب جرات این را نکردند که با آن حضرت سخن بگویند.

یکی از اصحاب به خانه فاطمه علیها السلام رفت، دید که فاطمه علیها السلام مشغول دستاس کردن جو در آسیاب دستی منزل است و این آیه را می خواند: «و ما عندالله خیر و ابقی »; آنچه در نزد خداست، خیر و بادوام تر است. (1) سلام کرد و جریان را به عرض فاطمه علیها السلام رساند.

فاطمه علیها السلام برخاست و با چادری که دوازده وصله از لیف خرما داشت، از منزل بیرون آمد. سلمان در راه، فاطمه علیها السلام را با آن چادر دید، گریه کرد و گفت: واحزناه! دختران کسری باید لباسهایی از دیباج و ابریشم بپوشند، ولی فاطمه علیها السلام دختر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم لباس وصله دار بپوشد.

فاطمه علیها السلام بر پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم وارد شد و سلام کرد و عرض کرد: ای رسول خدا! سلمان از لباس من تعجب می کند، سوگند به خدایی که تو را بحق به پیامبری مبعوث نمود، من و علی علیه السلام در حدود پنج سال است جز پوست گوسفند فرشی نداریم و همان پوست است که شبها روی آن می خوابیم و روزها علف روی آن برای حیوانات می ریزیم و متکای ما از لیف خرما است.

پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به سلمان فرمود: ای سلمان «ان ابنتی لفی الخیل السوابق »; دخترم از گروه پیشی گرفتگان به سوی الله است.

آنگاه فاطمه علیها السلام عرض کرد: پدرجان فدایت گردم، چه چیز تو را گریانده است؟ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دو آیه فوق را که جبرئیل نازل کرده بود، خواند.

فاطمه تا آن دو آیه را شنید، آنچنان از خوف خدا منقلب شد که تعادلش به هم خورد و با صورت بر زمین افتاد و می گفت: «الویل ثم الویل لمن دخل النار»; وای، باز هم وای بر کسی که داخل جهنم می شود.

اصحاب هر کدام وقتی دو آیه مذکور را شنیدند، سخنی گفتند. علی علیه السلام فرمود: کاش درندگان بیابان مرا قطعه قطعه می کردند تا این دو آیه را نمی شنیدم و کاش مادرم مرا نزاده بود. سپس علی علیه السلام دستش را بر سرش نهاد، گریه می کرد و می گفت: «وا بعد سفره وا قلة زاده »; وای از دوری سفر آخرت، وای از کمی زاد و توشه، وای بر آنان که در روز قیامت به سوی دوزخ روانه می شوند، کسی از بیمارشان عیادت نمی کند و از مجروحشان مداوا نمی نماید و اسیرشان را آزاد نمی سازد، در میان آتش می خورند و می آشامند، در طبقه های دوزخ گردانیده می شوند، بجای لباسهای خوبی که در دنیا می پوشیدند، قطعه های آتش به آنها می پوشانند و پس از ازدواج با زنان در دنیا همنشین شیطان ها در آتش دوزخند. (2)

پی نوشت ها:

1) سوره قصص، آیه 60.

2) بحارالانوار، ج 43، ص 87.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی