ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

46. انتظار در مواجهه با منابع اهل سنت و واقعیت موجود

ممسوس | جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۵۰ ب.ظ

معمولاً محقّقان و پژوهشگران دانشگاهی جهت یافتن اسناد و مدارک حاکی از مصائب حضرت زهراعلیها‌السّلام (هجوم ، احراق و لطمات جسمانی) با چه توقّع و انتظار اوّلیّه‌ای به منابع اهل سنّت مراجعه می‌کنند و در عمل با چه واقعیّتی مواجه می‌شوند؟

پاسخ:

یکی از توقّعات غیر علمی بسیاری از مخاطبین مباحث فاطمیّه، از جمله برخی محقّقان و پژوهشگران جامعه دانشگاهی از اهل سنّت، این است که در هنگام بحث و گفتگو از مصائب حضرت زهراعلیهاالسّلام انتظار دارند که: اسناد و مدارک مربوط به مصائب حضرت زهراعلیهاالسّلام را در حدّ تواتر، و با دلالت‌های واضح، صریح و آشکار ـ به گونه‌ای که بسیاری از جزئیّات حوادث را هم پوشش دهد ـ ، در منابع مهم و اصلی اهل سنّت بیابند. حال آن‌که وقتی به این منابع مراجعه می‌نمایند، یا با فقدان و تحریف اسناد و مدارک دلخواهشان، و یا با تضعیف رجالی معدود اسنادی که آن‌ها هم به طور ناقص و مبهم نقل شده‌اند، مواجه می‌شوند؛ چرا که اساساً منش و روش دانشمندان اهل سنّت در ثبت، حذف، کتمان و تحریف حوادث تلخ صدر اسلام، بر دفاع کورکورانه از سردمداران نظام خلافت و هواداران آن‌ها استوار بوده و علمای نام‌آور اهل سنّت تمامی شاگردان مکتب خلفا را به لزوم رعایت این روش توصیه کرده و بدان تصریح دارند. به نمونه‌هایی در این زمینه، توجّه فرمایید:


نمونه اوّل)

حکایت آورده‌اند که از احمد بن حنبل (متوفّای 241) سؤال شد: آیا از حسین اشقر روایت نقل خواهی کرد؟

گفت: او کسی نیست که دروغ بگوید.

گفتند: او درباره ابابکر و عمر روایاتی نقل کرده و بابی را درباره عیب‌های آنان تدوین نموده است.

گفت: اگر چنین باشد او صلاحیّت آن را ندارد که از وی روایت نقل کنیم.(1)

همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، احمد بن حنبل به صرف این‌که حسین اشقر روایت‌هایی در باب عیب‌های ابوبکر و عمر نقل کرده، صلاحیّت دریافت حدیث را از او را سلب می‌کند. (و این، در حالی است که از دید احمد بن حنبل، حسین اشقر راستگو می‌باشد.)


نمونه دوم)

«احمد بن حنبل (متوفّای 241)» از پدر خود نقل می‌کند:

ابوعوانه(2) کتابی درباره عیوب برخی اصحاب پیامبرصلّی‌الله‌علیه‌وآله تدوین نمود؛ در آن کتاب، مطالبی ناگوار آمده بود. سلام بن ابی‌مطیع کتاب را از وی به امانت گرفت و  آن را سوزاند.(3)

 

نمونه سوم)

«ذهبی (متوفّای 748)» که از علمای بزرگ اهل سنّت می‌باشد، در کتاب «سِیَر اعلام النُبَلاء» ، می‌نویسد:

گرچه کتاب‌ها و نوشته‌ها لبریز از مطالبی است که حکایت از مشاجره‌ها و درگیری‌های بین اصحاب دارد و رویدادهای جنگ و ستیزگی‌های بین آنان را رقم زده است؛ لیکن بسیاری از این روایت‌ها ضعیف یا بدون سند و یا دروغ است. می‌بایست آن‌ها را پنهان سازیم و حتّی باید آن‌ها را نابود کنیم تا آن‌که دل‌ها درباره اصحاب صاف شود و همگان ایشان را دوست بدارند و از آنان خشنود و راضی باشند. و مخفی ساختن این‌گونه مطالب بر عموم و فرد فرد عالمان لازم است.

آری، اگر عالمی با انصاف بوده باشد، برخی اجازه داده‌اند که مخفیانه آن‌ها را مطالعه کند؛ مشروط بدان‌که برای ایشان استغفار نماید... آن‌ها سابقه‌ای نیکو داشته‌اند و اعمالی انجام داده‌اند که موجب بخشودگی گناهان آنان خواهد شد.‌(4)

همان‌طور که ملاحظه فرمودید، طبق بیان ذهبی، جهت صاف کردن دل‌ها نسبت به خلفا و صحابه، بر همه لازم است که مشاجره‌ها و جنگ‌های بین اصحاب را مخفی کنند.

از سوی دیگر، ذهبی اذعان می‌دارد که کتب اهل سنّت، لبریز از اختلافات میان صحابه می‌باشد. نکته قابل توجّه این است که اگر مطالب مندرج در کتب، سند ندارد، دیگر نیازی نیست که بعد از خواندن آن‌ها، برای صحابه استغفار کنند.

به نمونه‌های دیگری از این شیوه، توجّه فرمایید:


نمونه چهارم)

«ابن بُطَّه عکبری (عبید الله بن محمّد) (متوفّای 387)» می‌نویسد:

نمی‌بایست کتاب جنگ صفّین و جنگ جمل و رخداد کشته شدن عثمان و دیگر نزاع‌های صحابه مطالعه شود؛ نگاشتن چنین مطالبی ـ برای خود و دیگران ـ و حتّی خواندن و شنیدن آن جایز نمی‌باشد؛ زیرا دانشمندان بزرگ امّت چنین دستور داده‌اند... درباره کسانی که مرتکب این نهی شده‌اند، مطالب بسیار (بدی) نقل شده است.‌(5)


نمونه پنجم)

«هبة الله بن عبدالله ـ معروف به ابن سیّد الکل ـ (متوفّای 697)» می‌نویسد:

آثاری که حکایت از خطا و یا گناه صحابه می‌کند، اگر خبر واحد باشد، می‌بایست آن را انکار نمود! و اگر به تواتر این خبر نقل شود، می‌بایست آن را توجیه نمود و هرگز نباید ظاهر آن را پذیرفت.‌(6)


نمونه ششم)

یکی دیگر از شیوه‌های معکوس جلوه دادن حقایق، حذف مطالب مهم به دست شخص نویسنده و یا راوی حدیث و یا ناشر آن می‌باشد. به نمونه‌ای از این شیوه توجّه کنید:

«ابن هشام (متوفّای 218)» در مقدّمه سیره خود می‌نویسد:

من قسمتی از مطالب مربوط به سیره و تاریخ را نخواهم آورد... (از جمله) چیزهایی که نقل آن زشت و ناپسند بوده و یا آن‌که برای برخی مردم ناخوشایند باشد.‌(7)


نمونه هفتم)

اگر در میان علما و دانشمندان اهل سنّت، عالمی ـ حتّی با انگیزه‌های سوء که در آینده از آن سخن خواهیم گفت ـ به نقل حقایق تلخ و ناگوارى که در صدر اسلام رخ داده است بپردازد، مورد نکوهش سایر علما قرار می‌گیرد:

عدّه‌اى از بزرگان اهل سنّت علیرغم تأیید رخدادهای تاریخ صدر اسلام، بر «ابن قُتَیْبَه (متوفّای 276)» ایراد گرفته‌اند که چرا وى به وظیفه پرده‌پوشى و سانسور حقایق و تحریف تاریخ، عمل نکرده است! آن‌ها اظهار داشته‌اند که او نیز همچون دیگران مى‌بایست از نقل این حقایق خوددارى مى‌کرد !!

«ابن العربی ـ محمّد بن عبدالله ابوبکر ـ (متوفّای 543)» در کتاب «العواصم من القواصم» اظهار مى‌دارد:

از سخت‌ترین و ناگوارترین امور در جامعه، یکى اندیشمند ناآگاه و دیگرى بدعت‌گذار حیله‌گر است؛ امّا اندیشمند ناآگاه همچون ابن قُتَیْبَه است که در کتاب «الإمامة و السیاسة» رسم [پرده‌پوشى] را در مورد صحابه مراعات نکرده...‌(8)


نمونه هشتم)

لازم به یادآوری است که اهل سنّت معتقدند بر مورّخان و محدّثان واجب است تا در هنگام مواجهه با اخبار مربوط به رفتارهاى سوء صحابه، سکوت، کتمان و پرده‌پوشى را در پیش گیرند.

«ابن حجر هیثمی (متوفّای 974)» می‌نویسد :

پیشوایان ما و دیگر فِرَق تصریح دارند که بر همگان واجب است تا از نقل مشاجرات و درگیری‌هاى میان صحابه اجتناب کنند...

ابن حجر هیثمى سپس در مورد «ابن قُتَیْبَه» و کتابش اظهار مى‌دارد :

نظر به کتاب‌هایى که بعضى از محدّثان والامقام همانند ابن قُتَیْبَه [در حوادث صدر اسلام] نوشته‌اند، شایسته این بود که وى از ذکر جزئیّات حوادث اجتناب مى‌نمود، و چنانچه ناچار از نقل آن‌ها بوده، مى‌بایست جریان این حوادث را مطابق قواعد اهل سنّت تعدیل و تبیین مى‌نمود.‌(9)

ابن حجر هیثمی، حتّى سکوت و اجتناب را هم کافى نمى‌داند؛ بلکه توصیه به «تحریف» و «تعدیل» حوادث تاریخى مى‌کند!

همان‌طور که مشاهده کردید: باوجود شیوه و عملکرد علمای اهل سنّت در انتقال مطالب، نمى‌توان انتظار داشت که وقایع مربوط به مظلومیّت حضرت زهرا‌علیها‌السّلام، با تمام جزئیّات آن، در منابع دستِ اوّل اهل سنّت یافت شود، و همان اندکى از اندک، علیرغم ابهام و تحریف و تضعیف رجالی، برای پژوهشگری که به دنبال کشف حقایق است، غنیمتی بسیار در خور اهمّیّت و توجّه علمی به شمار می‌آید.

به عبارت دیگر: انتظارِ یافتن تمامی ماجراهای مربوط به هجوم به بیت حضرت زهرا‌علیهاالسّلام و احراق باب بیت ایشان و لطمات جسمانی وارده بر آن حضرت‌علیهاالسّلام در کتب اهل سنّت، انتظاری به دور از حقیقت است.


پی نوشت ها:

1.      الضعفاء (= ضعفاء الکبیر)، تألیف: العُقَیلی المکّی (محمّد بن عَمرو بن موسی) (متوفّای 322)، ج 1، ص 249، چاپ: دار الکتب العلمیّه، بیروت؛ تهذیب التهذیب، تألیف: ابن حجر عسقلانی، ج 2، ص 291، چاپ: دار صادر، بیروت.

2.      نام کامل ابوعوانه، وضاح بن خالد (متوفّای 176) می‌باشد.

3.      العلل و معرفة الرجال، تألیف: احمد بن حنبل، ج 1، ص 108 (چاپ: مؤسّسة الکتاب الثقافیّه).

4.      سِیَر اعلام النُبَلاء، ج 10، ص 92 ـ 93.

5.      کتاب الشرح و الاِبانة علی اُصول السنّة و الدیانه، ص 63 ـ 64 (موضوع: کلام اهل سنّت)، متن دوزبانه عربی و فرانسه، ترجمه: هِنری لائوست، چاپ: انستیتو فرانسه، دمشق؛ موجود در کتابخانه مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.                                  

6.      الاَنباء (= انباء المستطابة فی مناقب الصحابه)، تألیف: ابن سیّد الکل (هبة الله بن عبدالله) (متوفّای 697)، ص 122، چاپ: دار حسان، چاپ اوّل، دمشق.

برای دستیابی به کلمات سایر اهل سنّت در این زمینه، مراجعه شود به کتاب «تحقیق مواقف الصحابه»، تألیف: دکتر محمّد أمخزون، ج 1، ص 130 ـ 142.

7.      السیرة النبویّه، ج 1، ص 4.

8.      العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابة بعد وفاة النبی، ج 1، ص 261، (تحقیق: محب‌الدین الخطیب ـ محمود مهدی الاستانبولی؛ ناشر: دار الجیل، لبنان، بیروت، الطبعة الثانیة (1407 هـ ـ 1987م)

9.       الصواعق المحرقه، ص 93.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی