43. نگاهی به سیره ی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها
آغاز زندگی؛ پایان بندگی
رضایت و خشنودی خداوند آخرین مقامی است که هر سالکی پس از مجاهدتها و سختیها، پشت سر میگذارد. کوشش اولیای خداوند همواره بر این است که مبادا کاری را مرتکب شوند که خداوند از آن خشنود نباشد.
حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام فرمود: «هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند... در هیچ امری قدمی بر خلاف میل باطنی من برنداشت».
یک بار که فاطمه سلاماللهعلیها متوجه شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از گردنبند و دستبند و پردهی نصب شده در جلوی درب خانهاش ناراحت شده، فوراً آن را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرستاد تا در راه خدا صرف کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز سه مرتبه فرمود: «فعلت، فداها ابوها؛ آنچه میخواستم انجام داد، پدرش به فدای او باد».
فاطمه سلاماللهعلیها زمانی که برای درخواست کنیز و کمک کار نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت، تسبیحات را آموخت و به جای دنیا، توشهی آخرت نصیبش شد. او از برآورده نشدن نیازش ناراحت نشد، بلکه فرمود: «از خدا و رسول خدا خشنودم».
بزرگان و اولیای دین همواره میکوشند امامشان از آنها راضی باشد. امام باقر علیهالسلام نیز به جابر همین نکته را فرمود که:
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
مقام شکر
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه سلاماللهعلیها را دید که لباسی از پشم پوشیده و با دستان خود آسیا میکرد و فرزندش را شیر میداد. اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جاری شد و فرمود: «دخترم، به سختی دنیا به خاطر شیرینی آخرت، شتاب کن». فاطمه سلاماللهعلیها عرض کرد: «الحمد للّه علی نعمائه و الشکر للّه علی آلائه؛ حمد و سپاس خدای را برای نعمتهایش و شکر خدای را در برابر عطایا و مواهبش».
برخی از انسانها غافلانه دائماً از خدا طلب میکنند و هیچ نمیاندیشند که اگر نعمتها و داشتههای خود را شمارش کنند، نمیتوانند. همان که قرآن شریف فرمود: «و ان تعدّوا نعمة اللّه لاتحصوها؛ اگر نعمتهای خدا را شماره کنید، آن را نمیتوانید بشمارید».
نقل میکنند خواجهای غلامش را میوه داد. غلام میوه را گرفت و با رغبت تمام مشغول خوردن شد. خواجه وقتی اشتهای غلام را دید، با خود گفت: با این رغبتی که غلام دارد، باید میوهی شیرینی باشد. کاش نیمی از آن را میخوردم.
پس به غلام گفت: نیمی از این میوه را بده تا ببینم چگونه است؟ وقتی خواجه قدری از آن را خورد، آن را بسیار تلخ یافت و روی در هم کشید و به غلامش گفت: چنین میوهای را چگونه خوش میخوری؟ غلام گفت: «چون میوهی شیرین از تو زیاد گرفته و خوردهام، حال چگونه به خاطر این میوهی تلخ، روی در هم کشم و باز پس دهم که شرط جوانمردی و بندگی نیست. صبر بر این تلخی اندک، سپاسِ شیرینیهای بسیاری است که از تو دیدهام و خواهم دید».
رفتار با مردم
اگر رضایت الهی به عنوان معیار اعمال فرد قرار گیرد، به هر آنچه حضرتش بخواهد دست میزند، نه آنچه خود میخواهد و میپسندد. از همین رو از مشکلات و سختیهای راه هراس ندارد و بلکه بدان راضی است. خداوند، مخلوقات خویش را دوست میدارد از همین رو برای هر یک حقی قرار داده است که باید پاس داشته شود و ظلم و ستم به آنها را نمیپسندد.
رفتار درست با مردم و رفع مشکلات جسمی، روحی، اخلاقی و دینی آنان از جمله کارهای نیک و پسندیده است. ایثار فاطمه سلاماللهعلیها در شب عروسی و نیز جریان نزول آیات آغازین سورهی «انسان»، نشأت گرفته از همین روح مردم داری است.
آن حضرت همچنین راضی به اذیت خدمتکار خود نیست و وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فضّه را به او معرفی میکند، فاطمه میگوید: «کار خانه را تقسیم میکنیم، یک روز من کار میکنم و یک روز او».
آن حضرت حتی حقوق همسایگان را فراموش نمیکرد و زیباترین شیوهی رفتار با همسایگان در رفتارش تجلی داشت. او حتی در دعاهای خود، حاجت همسایگان را بر نیاز خود مقدم میداشت و به فرزندش حسن علیهالسلام فرمود: «اول برای دیگران، پس از آن برای خود».
او برای زنان بهترین کمال و زینت را میخواست و توصیه میکرد: «خیر للنساء أن لایرین الرّجال و لا یراهنّ الرّجال؛ بهترین چیز برای زن این است که بیگانگان او را نبینند و او نیز آنان را نبیند».
انس با قرآن
انس فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها با قرآن، زبانزد خاص و عام است. سلمان فارسی میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا برای کاری به خانهی فاطمه سلاماللهعلیها فرستاد. داخل خانهی حضرت زهرا سلاماللهعلیها شدم، دیدم در همان حالی که مشغول کار خود بود و جوها را آسیاب میکرد، قرآن نیز میخواند.
شوق بندگی
عبادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها یک عبادت نمونه است.
حسن بصری که یکی از عبّاد و زهّاد دنیای اسلام است، دربارهی فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها میگوید: به قدری دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که «تَوَرّمَت قَدَماها» پاهای آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت ورم کرد.
در روایتی آمده است که حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در حال نماز، از شدّت ترس، نفسش به شماره میافتاد.
امام حسن مجتبی علیهالسلام در خصوص عبادت آن حضرت میفرمود: «آنقدر به عبادت میایستاد که پاهایش ورم میکرد.»
انسان کامل
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در خانهی علی علیهالسلام بچهداری میکرد، از چاه آب میکشید، گندم و جو آسیاب میکرد، غذا درست میکرد و کارهای دیگری که به تنهایی انجام میداد، با این حال عبادت و شبزندهداری در محراب مخصوص خودش و راز و نیاز و دعا برای مؤمنین و پیروزی اسلام و سرفرازی مسلمین را هم فراموش نمیکرد.
سرور زنان عالم با آنکه در منزل خسته و رنجور میشد، ولی وقتی که علی علیهالسلام به خانه میآید، آنچنان چهرهی بشّاش و شادابی دارند که وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام چشم مبارکش به جمال زهرا سلاماللهعلیها میافتاد، همهی خستگی و ناملایمات و رنجهای او برطرف میشد. گویی علی علیهالسلام هیچ ناراحتی نداشته است.
دخترم! تو بابا بگو!
برخورد فاطمه سلاماللهعلیها با پدر برخوردی مؤدبانه و بسیار متواضعانه بود، به گونهای که فاطمه سلاماللهعلیها بیش از همه در تکریم و تعظیم مقام رسالت سعی نمود و کمال ادب و وقار در او مشهود بود. گرچه رابطه این دختر و پدر بسیار عاطفی و صمیمی بود، اما این هرگز مانع احترام نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمیشد.
فاطمه سلاماللهعلیها خود فرمود: «وقتی آیهی 63 سورهی نور نازل شد، دیگر شرم کردم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بگویم بابا و او را پیامبر خدا صدا زدم. حضرت از من روی برگرداند. چند بار به همین ترتیب صدا کردم، ولی او جواب نداد. سپس پدرم فرمود: فاطمه جان! این آیه دربارهی تو و خاندانت نازل نشده، در رابطه با جفاکاران خودخواه فرود آمده است. فاطمه! تو از منی و من از تو هستم. تو بگو بابا، زیرا این سخن دل را زنده و خدا را خشنود میسازد».
دربارهی احترام فاطمه سلاماللهعلیها به پدر همین بس که فاطمه سلاماللهعلیها روزی مشغول نماز مستحبی بود، همین که صدای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شنید، نماز را رها کرد و به سوی آن حضرت آمد و سلام کرد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم جواب او را داد و دستی بر سر او کشید و پس از آنکه حال او را پرسید، اینگونه او را دعا کرد: «خدا تو را مورد رحمت و غفران قرار دهد».
در عرصه ی تعلیم و تربیت
بارها در تاریخ خواندهایم که گاه فاطمه سلاماللهعلیها شکم فرزندان خود را به قیمت گرسنگی خود سیر میکرد.
زمانی که مسلمانان به علت کمبود آب، سخت در مضیقه بودند، فاطمه سلاماللهعلیها حسن و حسین علیهمالسلام را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برد و عرضه داشت: «یا رسول الله! فرزندان من خردسالند و تحمل تشنگی در توان آنها نیست». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که نگرانی دخترش را بهجا و بهموقع دید، زبان مبارکش را در دهان آن دو کودک خردسال گذاشت و با تر کردن دهان آنها، حضرت زهرا سلاماللهعلیها را از نگرانی درآورد و آن دو طفل کوچک را نیز از تشنگی مفرط نجات داد.
عطوفت و مهر مادری در حضرت زهرا سلاماللهعلیها به قدری بود که در لحظات پایانی عمر خود، سخت نگران حال فرزندانش بود. شاید بیشترین نگرانی آن حضرت برای محرومیت آنها از مادر بود. زیرا او میدانست که پس از شهادتش، هیچ کس نمیتواند مهر و محبت مادری را نسبت به آنها داشته باشد.