33. گریه بر فراق پدر یا بر ظلم دشمن ؟
حضرت فاطمه مرضیّه علیها السلام یکى از چهار نفر گریه کنندگان عالم به
شمار آمده است .
آن مظلومه پس از رحلت پدرش رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه علیه و آله
به قدرى مورد انواع ظلم ها و مصائب جسمى و روحى قرار گرفت که چاره اى جز، گریستن
نداشت و آن قدر گریست ؛که روزى بزرگان مدینه ، محضر امام علىّ علیه السلام شرف
حضور یافتند و عرضه داشتند:
فاطمه زهراء علیها السلام شب و روز گریان مى باشد، و آسایش را از ما و
از خانواده هایمان سلب نموده است ؛ لذا تقاضامندیم که از او بخواهى که یا در شب و
یا در روز گریه کند.
و امام علىّ علیه السلام پس از شنیدن این سخنان دلخراش ، وارد منزل شد
و کنار حضرت زهراء علیها السلام نشست و مشغول توصیه و دلدارى آن بانوى مظلومه
گردید.
و پس از گذشت لحظاتى با دلدارى هاى مناسب ، حضرت زهراء اندکى سکوت
نمود.
در این هنگام ، امام علىّ علیه السلام اظهار داشت : اى فاطمه ! بزرگان
مدینه از من خواسته اند تا به شما بگویم که یا شب را براى گریه انتخاب نمائى و یا
روز را؟
حضرت زهراء علیها السلام پاسخ داد: یا علىّ! جور و جفاى زمانه چنان بر
من هجوم آورده است که تاب و توان را از من ربوده و بى اختیار مى گِریَم ، لیکن به
مردم شهر مدینه بگو که از عمر من چند صباحى بیش باقى نمانده است و در همین روزها
از میان ایشان رحلت مى کنم .
به همین جهت امام علىّ علیه السلام کنار قبرستان بقیع ، سایه بانى به
عنوان بیت الا حزان خانه غم و اندوه و ناله براى همسر مظلومه اش بر پا نمود.
و حضرت زهراى مظلومه علیها السلام هر روز صبح به همراه دو فرزندش حسن
و حسین علیهما السلام از خانه اش با حالت گریه رهسپار قبرستان بقیع مى شد، تا
بتواند با خداى خود با حالتى آسوده راز و نیاز نماید.
و چون ، شب فرا مى رسید، امام علىّ علیه السلام به قبرستان مى آمد و
همسر دل شکسته و ستمدیده اش را به همراه دو نور دیده اش به خانه باز مى گرداند.
تلخیص از بحارالا نوار: ج 43، ص 175 177.