ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

8. هدف کودتاگران سقیفه

ممسوس | دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۳۷ ق.ظ

حوداث ناگوار پس از وفات رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نشان داد، همه ى آنها که ادعاى ایمان و اسلام مى کردند ، صادق نبودند ، بظاهر تسلیم شده بودند و در دل کینه ها و عقده ها پنهان کرده و منتظر فرصت مناسب بودند ... .

حضرت زهرا علیهاالسلام در جریان تهاجم به بیت وحی و بردن مولا به مسجد و زمانی که به قصد نفرین کنار قبر پدرشان می رفتند ، حضرت علی علیه السلام سلمان را فرستادند که حضرت زهرا علیها السلام دست نگه دارند و نفرین نکنند ، حضرت زهرا علیها السلام در جواب سلمان عمق توطئه را افشاء کردند و فرمودند :

اى سلمان، آنها قصد جان على علیه السلام را دارند ، و من در شهادت على علیه السلام نمى توانم صبر کنم ، صبرم تمام شده ، مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم ، موهایم را پریشان نموده گریبان چاک سازم ، و به درگاه خدا ناله سَر دهم ... .

سلمان وقتى دوباره بازگشت و تقاضاى مراجعت به خانه کرد ،  و گفت : نفرین نکنید . حضرت زهرا علیهاالسلام دوباره جواب داد که :

واى بر آنان اى سلمان! آنها مى خواهند دو فرزند من حسن و حسین علیهماالسلام را یتیم و بى سرپرست نمایند، اى سلمان! سوگند به خدا از درب مسجد مدینه پا بیرون نمى گذرام تا آن که پسر عموى خود را با چشمان خودم ، (رها شده) و سالم مشاهده نمایم .

اگر هدف کودتاگران سقیفه قتل امام نبود آیا حضرت زهرا علیهاالسلام این همه نگرانى و دفاع و مشکلات را تحمل مى کرد ؟

...

وقتى در تهاجم به بیت وحی موفق نشدند که على علیه السلام را از میان بردارند ، و در برابر مبارزات حضرت زهرا علیهاالسلام رسوا شدند ، سیاست صبر و انتظار در پیش گرفتند ، اما بعد از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام که تا حدودى اوضاع آرام شد و حکومتشان محکم گردید ، و مخالفان را سرکوب نمودند ، دوباره به فکر قتل و از میان برداشتن حضرت على علیه السلام افتادند و به خالد بن ولید که فرماندار نظامى خلیفه اول در کودتاى سقیفه بود و بسیارى از مخالفان وی را قتل عام کرده بود که به او لقب «سَیفُ اللّه» داده بود، فرمان داد تا امام را در نماز جماعت صبح، پس از گفته شدن (السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته) ، از پشت سر با شمشیر ترور کند . اما به هنگام سلام نماز ، خلیفه اول در شجاعت و کاردانى خالد بن ولید شک کرد و دچار اضطراب شد ، چند بار دو سلام قبل از سلام آخر را تکرار کرد و چاره اى ندید جز اینکه در حالت نماز بگوید : «یا خالد لا تفعل ما امرتک به »  خالد آنچه را که دستور دادم انجام نده و نمازش را با سخن غیر عبادى باطل کرد . حضرت امام على علیه السلام به عقب سر برگشت و به خالد فرمود ، چه دستورى داشتى؟

خالد با کمال بى شرمى گفت : ترور تو !

امام با دو انگشت حلقوم او را بگونه اى فشرد، که رنگش سیاه شد و خلیفه اول و دیگران گریختند و به عباس عموى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله متوسل شدند تا با سوگند دادن به رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله، على علیه السلام خالد را رها کرد . [احتجاج طبرسى ج 1 ص 121- 127- و- حق الیقین ص 191- 194- و- علل الشرایع ج 1- و- بیت الاحزان ص 205.]

آیا باز هم مى شود ساده اندیش بود و آن همه تهاجمات و نقشه هاى ترور را یک بازى سیاسى پنداشت ؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی