اینجا همه منند ، من بی خیال تو !
خبری شگفت انگیز در رسانه ها منتشر شد ، تماشاگری از خداحافظی بازیکن محبوبش به دیار باقی شتافت !
«احمد، وقتی تماشاگر بازی استقلال و مس بود، با صحنه خداحافظی مجیدی مواجه شود. اتفاقی که نمیتواند باور کند، بر سرش میزند، گریه میکند. تا دو روز لب به غذا نمیزند. غصه میخورد، اشک میریزد و حرفی هم نمیزند تا اینکه در نهایت دچار سکته قلبی میشود. خانواده او را به بیمارستان بوعلی میبرند. احمد در بخش ccu بیمارستان بوعلی بستری میشود.
در حالیکه نیمه بیهوش است از او میپرسند، میخواهی با فرهاد مجیدی تماس بگیریم تا با او حرف بزنی و احمد دستی به نشانه بله تکان میدهد. ساعاتی بعد این احمد است که دیگر روی زمین وجود ندارد. پرواز میکند به آسمانی که آبی است.»
این حال یه عاشقه ! اصلا نه کاری به احمد دارم و نه کاری به فرهاد مجیدی ...
اما این قسمت را دوباره بخوانید : ... بر سرش میزند، گریه میکند. تا دو روز لب به غذا نمیزند. غصه میخورد، اشک میریزد و حرفی هم نمیزند تا اینکه در نهایت دچار سکته قلبی میشود ... و تمام !
***
می گن شخصی بوده تو کربلا که مدتها به حرم سید الشهدا علیه السلام مشرف نمیشده ... خلاصه با اصرار یکی از مراجع و اعلام اینکه من طاقت ندارم و غالب تهی می کنم ، راهی حرم آقا می شود ... تا مقابل ایوان که می رسد با اشاره ای به شش گوشه اباعبدالله و پرسیدن اینکه آیا این مضجع شریف آقایم حسین علیه السلام است ؟ با صیحه ای جان می دهد ... و تمام !
***
می دونم از «و تمام» بالایی تا «وتمام» پایینی فاصله ای فراتر از اینجا تا عرش است و اصلا قابل قیاس نیست اما چقدر امروزه این حرفها غریب شده و قریب شدنش محال !
به نظر شما چرا چنین شده ایم ؟ چرا حضور و عدم حضور امام زمانمان نه تنها برایمان عادی شده و حتی (خدای ناکرده ) اصلا شاید بگوییم بیاید برای چه ... !
***
آقا جان !
این چندمین محرم است که شروع می شود و شما نیستی ....
« اینجا همه منند، «من» بی خیال تو ... اینجا کسی برای شما «ما» نمی شود »
- ۹۲/۰۸/۱۴