ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

۶ مطلب با موضوع «حضرت زهرا س» ثبت شده است

باز نشر بنر کوچه بنی هاشم با کیفیت اصلی

ممسوس | چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۵۳ ق.ظ

  • ممسوس

بنر کوچه بنی هاشم + سایز اصلی

ممسوس | پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۲۲ ب.ظ

برای نمایش در سایز اصلی روی تصویر کلیک کنید .

  • ممسوس

بنر «نوروزتان فاطمی» + سایز اصلی (3در4)

ممسوس | پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۳۶ ق.ظ

روی تصویر کلیک کنید .

  • ممسوس

راستی، اهل اون خانه کیا بودند ؟!

ممسوس | پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۹ ب.ظ

تو حدیث کسا می خوانیم که جبرئیل از خدا اجازه گرفت تا وارد بر اهل کسا بشود و خداوند به او اجازه داد ، باز وقتی به زمین آمد از رسول خدا اجازه گرفت !

جبرئیل دوبار اجازه گرفت ! ... .

*

- چه قصدی داری؟

- می خواهم خانه را آتش بزنم .

گفتند : در این خانه فاطمه (س) است .

با بی شرمی گفت : اگر چه فاطمه (س) باشد ، من این خانه را با اهلش آتش می زنم !!! 

 

  • ممسوس

تا دیر نشده ... !

ممسوس | پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۷ ب.ظ

بانو سوار بر ناقه و مولا کنارش ... هر شب به در خانه انصار و مهاجر ... بعضی وعده سر خرمن می دادند ... برخی بهانه تراشی می کردند ... حتی برخی تا صدای مولا را می شنیدند ، اصلا در را باز نمی کردند !!

 *

تو ذهنت به اونا بد و بیراه می گویی !
 آرزو می کنی اون روز بودی و جونت و قربون آقا می کردی ؟ یه کم فکر کن !
 الان هم امام زمانمون پشت درخانه ی دل تک تکمان ایستاده ! با زبان حال می گوید اعمال زشتت رو ترک کن ، برای  آمدن من دعا کن ، خدا ظهور منو می رسونه !
 اما ما با اعمالمون داریم همون کاری را انجام می دهیم که اون روز انصار و مهاجرین انجام دادند !! همون کاری را که مردم کوفه در قبال امام حسین (ع) انجام دادند !!
تا دیر نشده ... !

 

  • ممسوس

مسلمونای بدتر از یهودی !!

ممسوس | پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۵ ب.ظ

بهش گفتن یا اسلام بیاور یا جزیه بده ! گفت : جزیه می دهم اما از من نخواهید از دین آبا و اجدادی ام دست بردارم ! خلاصه دست برنداشت و بر دین آبا و اجدادی اش باقی ماند !

 *

یک روز دید انگار مدینه یه جور دیگه است . از خانه اش بیرون آمد دید جمعیت به سمت مسجد پیغمبر حرکت می کند با جمعیت آمد ... نمی تونست اون چیزی را که می بینه باور کنه ، بهتش زده بود ... .

 *

ناگهان مردم صدایی شنیدند  ؛ اشهد ان لا اله الا الله ، ... تعجب کردند ، علت رو پرسیدند : گفت : من در  جنگ خیبر حاضر بودم ، دیدم در قلعه ی خیبر را که چهل نفر باز و بسته می کردند همین آقایی که حالا دستش رو بسته اید چه جور از جا کند !! ... .

 

  • ممسوس