باز نشر بنر کوچه بنی هاشم با کیفیت اصلی
- ۰ نظر
- ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۵۳
تو حدیث کسا می خوانیم که جبرئیل از خدا اجازه گرفت تا وارد بر اهل کسا بشود و خداوند به او اجازه داد ، باز وقتی به زمین آمد از رسول خدا اجازه گرفت !
جبرئیل دوبار اجازه گرفت ! ... .
*
- چه قصدی داری؟
- می خواهم خانه را آتش بزنم .
گفتند : در این خانه فاطمه (س) است .
با بی شرمی گفت : اگر چه فاطمه (س) باشد ، من این خانه را با اهلش آتش می زنم !!!
بانو سوار بر ناقه و مولا کنارش ... هر شب به در خانه انصار و مهاجر ... بعضی وعده سر خرمن می دادند ... برخی بهانه تراشی می کردند ... حتی برخی تا صدای مولا را می شنیدند ، اصلا در را باز نمی کردند !!
*
تو ذهنت به اونا بد و بیراه می گویی !
بهش گفتن یا اسلام بیاور یا جزیه بده ! گفت : جزیه می دهم اما از من نخواهید از دین آبا و اجدادی ام دست بردارم ! خلاصه دست برنداشت و بر دین آبا و اجدادی اش باقی ماند !
*
یک روز دید انگار مدینه یه جور دیگه است . از خانه اش بیرون آمد دید جمعیت به سمت مسجد پیغمبر حرکت می کند با جمعیت آمد ... نمی تونست اون چیزی را که می بینه باور کنه ، بهتش زده بود ... .*
ناگهان مردم صدایی شنیدند ؛ اشهد ان لا اله الا الله ، ... تعجب کردند ، علت رو پرسیدند : گفت : من در جنگ خیبر حاضر بودم ، دیدم در قلعه ی خیبر را که چهل نفر باز و بسته می کردند همین آقایی که حالا دستش رو بسته اید چه جور از جا کند !! ... .