ساعت 1:30 نیمه شب خانه باغی در شمال تهران :
- دیگه خسته شدم ، دیگه از این مهمونی های تکراری و این بریز و بپاش ها خسته شدم !
اصلا یه چیزی که چند وقتی ما رو سر حال نگه داره ، پیدا
نمیشه !
- تو که هنوز یه ماه نیست از ... اومدی ! هر هفته هم که پارتی ات برقراره ،
در این مقاله سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که چرا مهاجر و انصار بعد از رحلت رسول خدا(ص) به آنهمه سفارش غلیظ و شداد پیامبر اکرم(ص) در پیروی از امیرالمؤمنین(ع) سستی نمودند و او را تنها گذاشتند. پاسخ به این سوال وقتی دشوارتر می شود که نمونه های عجیبی از ایمان آنان به نبوت رسول خدا(ص) را در تاریخ به نظاره بنشینیم. نتیجه نهایی این بحث می تواند به درد امروز و فردای ما بخورد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان، در کتاب«معاشرت» که از تألیفات او است به بیان خاطره‌ای پرداخته‌است که خواندنی است:
از طرف یکى از دوستان که در عشق به امام زمان(ع) زبان زد اهل ایمان در نیشابور است و با شنیدن نام آن حضرت و یاد آن یادگار انبیاء و امامان (علیهم السلام) چون باران بهار از دیده اشک مى بارد ، در دهه دوم ماه ذو الحجه به مناسبت عید ولایت جهت تبلیغ دعوت شدم .
چند شبى از مجلس نورانى تبلیغ گذشته بود که یکى از دوستان روحانى ام که در مشهد زندگى مى کند به دیدنم آمد و به تقاضاى من بنا شد تا آخرین شب اقامتم در نیشابور نزد من باشد .
در آن زمان مشغول نوشتن تفسیر صحیفه سجادیه امام زین العابدین(ع) بودم ، روزى هنگام عصر دوست روحانى ام جهت رفع خستگى به من پیشنهاد پیاده روى در بلوار کمربندى شهر را داد ، خواسته او را پذیرفتم ، قلم بر زمین گذارده ، همراه او وارد بلوار که نزدیک محل اقامتم بود شدیم .
از پیاده روى ما دو نفر چیزى نگذشته بود که جوانى همراه با ماشینى لوکس کنار ما ترمز کرد و با لحنى محبت آمیز از ما خواست تا مقصدى که در نظر داریم سوار ماشین شویم . دوستم با اشاره دست و چشم از من خواست که او را از خود برانم و از سوار شدن به ماشین او که معلوم نبود صاحبش کیست و چه هدفى دارد خوددارى کنم .
من با توجه به وضع جوان که چهره اى امروزى و مناسب با وضع غربیان داشت
در این پست نیز می توانید احادیث استفاده شده در هیئت چهارده معصوم علیهم السلام (دوشنبه جمکران)
را دریافت کنید .
نکته قابل توجه : این احادیث بدون نام و با کیفیت اصلی می باشد و می توان از آنها در مؤسسات ، مساجد ، مدارس و ... استفاده شود.
ان شاء الله بزودی داستان چگونگی شکل گیری این هیئت و اطعام روزهای دوشنبه آن که از یک دست دل و جگر
به 30 هزار آبگوشت رسیده است را قرار می دهیم .
در ادامه مطلب دریافت کنید :
1. فایل مربوط به احادیث ماه مبارک رمضان 92
2. فایل مربوط به احادیث ماه شوال المکرم 92
3. فایل مربوط به احادیث ماه ذی القعده 92
4. فایل مربوط به احادیث ماه ذی الحجه 92
5. فایل مربوط به احادیث ماه محرم الحرام 92
6. فایل مربوط به احادیث ماه صفر الاحزان 92
7. فایل مربوط به احادیث ماه ربیع الاول 92
8. فایل مربوط به احادیث ماه ربیع الثانی 92
9. فایل مربوط به احادیث ماه جمادی الاول 92
10. فایل مربوط به احادیث ماه جمادی الثانی 93
11. فایل مربوط به احادیث ماه رجب المرجب 93
12. فایل مربوط به احادیث ماه رمضان المبارک 93
13. فایل مربوط به احادیث ماه شوال 93
14. فایل مربوط به احادیث ماه ذی القعده 93
15. فایل مربوط به احادیث ماه ذی الحجه 93
16. فایل مربوط به احادیث ماه محرم الحرام 93
17. فایل مربوط به احادیث ماه صفر الاحزان 93
18. فایل مربوط به احادیث ماه ربیع الاول 93
19. فایل مربوط به احادیث ماه ربیع الثانی 93
20. فایل مربوط به احادیث ایام فاطمیه 93
21. فایل مربوط به احادیث ماه رجب 94
22. فایل مربوط به احادیث ماه مبارک رمضان 94
23. فایل مربوط به احادیث ماه شوال المکرم 94
24. فایل مربوط به احادیث ماه ذی القعده 94
25. فایل مربوط به احادیث ماه ذی الحجه 94
26. فایل مربوط به احادیث ماه محرم و صفر 94
27. فایل مربوط به احادیث ماه ربیع الاول 94
28. فایل مربوط به احادیث ماه ربیع الثانی 94
29. فایل مربوط به احادیث ماه رجب المرجب 95
30. فایل مربوط به احادیث ماه رمضان المبارک 95
31. فایل مربوط به احادیث ماه شوال 95
32. فایل مربوط به احادیث ماه ذی القعده 95
33. فایل مربوط به احادیث ماه ذی الحجه 95
34. فایل مربوط به احادیث ماه محرم الحرام 95
35. فایل مربوط به احادیث ماه شعبان المعظم 96
36. فایل مربوط به احادیث ماه رمضان المعظم 96
نصف این قرص را هر 8 ساعت یکبار بخور ! چشم !!
این آمپول ها را هم روزی یکی بزن ! چشم !!
شربت ... ( بسیار تلخ و بد بو ) را هر 6 ساعت یکبار یک قاشق بخور ! چشم !!
سرخ کردنی نخور !
چون نامه جرم ما به هم پیچیدند
بردند و به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی
ما را به محبت علی (علیه السلام ) بخشیدند
ظهر روز نوزدهم بود که منبری این داستان را که بارها شنیده بودم را تعریف کرد : ... یکی از کارهای معاویه و عمروعاص بر علیه امیرالمؤمنین علیه السلام این بود که با شناسایی خانه های دارای کودک خردسال یک عدد بچه بزغاله را به آنها می دادند و خوب که با این بچه بزغاله انس می گیرد مأموران حکومتی شبانه آنها را غارت کرده و فردا عنوان می کنند که (نستجیربالله ) امیرالمؤمنین علیه السلام بزغاله آنها را دزدیده است !!
شاید بتوان برای لحظاتی حال آن کودک مغموم و شدت بغضش نسبت به مولا را در ذهن متبادر کرد ...
***
اما آن چیزی که حال ما را دگرگون کرد این بود که نکند شیطان دنیا را بسان بچه بزغاله ای برای ما زینت کرده باشد و کمبود آن را از ناحیه مولا جلوه گر نماید !!
سعی کنیم به دو چیز همیشه معتقد باشیم :
اول « هر عیب که هست از مسلمانی ماست »
و دوم « هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند ...»
آقا فرمود : تو ( که از میان 700 نفر 70 نفر و از میان 70 نفر 10 نفر و تو یکی از آن ده نفری که برگزیده و زبده محبین من در شهرتان هستی) روزی قاتل من خواهی شد !!
با تعجب و قیافه ای حق به جانب : من ! من عبدالرحمن ! اگر این طور است همین جا سر مرا ببرید !!
آقا فرمودند : نه من قصاص قبل از جنایت انجام نمی دهم .
***
اگر بعد از آن دیدار ابن ملجم می مرد ، الان کجا بود ؟!!
اگر تو درگیریهای کوچه بنی هاشم زبیر کشته می شد ، الان کجا بود ؟!!
اگر ...
اگر قبل از روز عاشورا