ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

10. 110 فضیلت + پوستر (3در 4)

ممسوس | چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۵۶ ق.ظ


تنوع مخلوقات

عبدالله بن عباس حکایت کند:

شخصى به محضر امام على صلوات الله علیه وارد شد و پیرامون انواع مخلوقات از آن حضرت سؤال کرد؟

امام در پاسخ چنین فرمود: خداوند یک هزار و دویست نوع مخلوق در عمق دریاها و اقیانوس‌ها؛ و به همان مقدار نیز انواع مختلفى از مخلوقات بر روى زمین آفریده است.

سپس افزود: و تمامى انسان‌ها جز طائفه یأجوج و مأجوج همه از نسل حضرت آدم علیه السلام هستند، که البته به هفتاد شکل و رنگ آفریده شده‌اند.

چگونه هزار رکعت نماز بخوانیم

مرحوم کفعمى روایت کرده است:

روزى پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمود: دیشب چه عملى انجام داده‌اى؟

آن حضرت اظهار داشت: پیش از آن که بخوابم، هزار رکعت نماز به جا آوردم، حضرت رسول فرمود: چگونه؟!

پاسخ داد: از شما شنیدم که فرمودى: هر کس هنگام خوابیدن سه مرتبه بگوید: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْکُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» ؛ او همانند کسى است که هزار رکعت نماز خوانده است.

حضرت رسول اکرم فرمود: راست گفتى، چنین است.


جریان حضرت علی علیه السلام و قصاب

روزى حضرت امیرالمؤمنین على صلوات الله علیه از جلوى مغازه قصّابى که داراى گوشت‌هاى خوبى بود عبور نمود، همین که چشم قصّاب به آن حضرت افتاد، عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! گوشت خوب و مناسبى دارم، مقدارى از آن را براى منزل خریدارى نمائید.

امام على علیه السلام فرمود: پول همراه خود ندارم، قصّاب گفت: مشکلى نیست، من بابت پول آن صبر مى‌کنم؛ و هر موقع توانستى پولش را بیاور.

حضرت فرمود: خیر، من نسبت به خرید گوشت صبر مى‌نمایم؛ و نسیه نمى‌خرم، و بدون آن که گوشت خریدارى نماید به حرکت خود ادامه داد و رفت.


رعایت عدالت

امام جعفر صادق صلوات الله علیه حکایت می‌فرماید:

روزى امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام به غلام خود، قنبر دستور داد تا بر شخصى که محکوم به حدّ شلاّق بود، هشتاد ضربه شلاّق بزند. و چون قنبر ناراحت و عصبانى بود؛ سه شلاّق، بیشتر از هشتاد ضربه بر او وارد ساخت.

حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام شلاّق را از دست قنبر گرفت و سه ضربه شلاّق بر او زد.

شایان ذکر است حضرت علی علیه السلام بسیار زیاد به رعایت حقوق دیگران توجه داشتند و در این امر به این که فرد خطاکار از نزدیکان و اصحابم هست نگاه نمی‌کردند. هر کس برخلاف عدالت عمل می‌کرد باید مجازات می‌شد و هر کس که حقی را پایمال می‌نمود باید تقاص پس می‌داد. پس این عمل عین عدالت و مهربانی امیرالمومنین بود .


خدایش، ایمانش را ستود

قبایل عرب یا در حال جنگ و جدال بودند و یا در سفرها به خرید و فروش، اشتغال داشتند.

در غیر این دو صورت، دور هم می‌نشستند و به افتخارات قبیلگی خود می‌نازیدند ...

در مدح دوستانشان شعر می‌گفتند و دشمنان را به باد تمسخر می‌گرفتند. بعد از بعثت رسول خدا هم، کم و بیش به دنبال جمع آوری افتخارات خود بودند تا در موقعیت‌های مناسب، چماق آن را بر سر یکدیگر بکوبند. از جمله امتیازات بزرگ مردم مکه، همسایگی کعبه بود.

خصوصاً قریش که خود را حافظ و نگهبان خانه خدا می‌دانست. خانه‌ایی که در آن زمان علاوه بر تمام افتخارات گذشته‌اش، به خود می‌بالید که قبله گاه پیامبر اسلام است.

مردی از فرزندان عبدالدّار، با عربی از فرزندان عبدالمطلب، در حال فخرفروشی خانوادگی به هم بودند.

یکی می‌گفت: «چه گمان کردی؟ کلیدهای کعبه در دست فامیل من است. ماییم که در خانه خدا را برای حجاج باز می‌کنیم. اگر بخواهیم درها را قفل می‌کنیم و کسی را به خانه راه نمی‌دهیم!! آری! ما بعد از پیامبر، بهترین مردم هستیم.

دیگری داد سخن می‌داد که: تو چه می‌گویی؟!

آب دادن به حجاج بیت الله به دست ماست. ماییم که زایران خانه خدا را سیراب می‌کنیم و هر گوشه‌ای از مسجدالحرام که خراب شود، ساختن آن به عهده فامیل من است!! پس ما بهترین مردم بعد از رسول خداییم. کلام مرد عرب به اینجا رسیده بود که صدای پای عابری، سخن آنان را قطع کرد. رو برگرداندند. هیکل مردی نه چندان بلند در میان کوچه ظاهر شد. کمی که جلوتر آمد، دیدند علی بن ابی طالب است.

شاید دو شیخ کهنسال عرب با خود گفتند، اینک به این جوان فخر فروشی می‌کنیم.

آهای ابوالحسن! با توییم!

سلام می‌رساند و می‌گوید: "بر ایشان بخوان":

آیا آب دادن به حجاج و تعمیر مسجدالحرام را برابر دانستید با کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد و جهاد در راه خدا می‌کند؟ (نه چنین است) اینان در نزد خداوند برابر نیستند و خدا گروه ظالمین را هدایت نمی‌کند.

می‌خواهی بدانی بهترین مردم بعد از رسول خدا کیست؟

یکی از آن دو بلافاصله گفت: خوب معلوم است من هستم. چون ما کلیدداران خانه خدا هستیم.

دیگری گفت: خیر من هستم. چون پذیرایی از حجاج به عهده فامیل من است و ...

امیرالمومنین گفت:

نمی‌دانم شما چه می‌گویید. اما آیا می‌خواهید کسی را به شما معرفی کنم که بهترین مردم بعد از رسول خداست؟

گفتند: بگو ببینیم او کیست؟

گفت: همان که بر گردن‌های شما کوبید تا دین اسلام را بپذیرید!!

گفتند: او کیست که چنین کرد؟

گفت: من هستم.

من قبل از همه مردم به طرف قبله نماز گزاردم و در تمام نبردها حضور داشتم ...

کلام امیرالمومنین بر هر دو عرب بسیار سنگین آمد. یکی از آن دو که از فامیل نزدیک پیامبر هم بود با عصبانیت از جا برخاست و با عجله دور شد.

او که پیرمردی از بنی‌هاشم بود، در حالی که از خشم می‌لرزید و گمان داشت که امیرالمومنین به او بی‌احترامی کرده است، نزد پیامبر رفت و داستان را برای پیامبر نقل کرد.

رسول خدا با آرامش کلام او را گوش دادند، اما پاسخی به او ندادند. شاید رعایت سن او را کردند و یا حق رحم نگه داشتند که این مرد از فامیل نزدیک رسول خدا محسوب می‌شد. نمی‌دانیم! خدا، خود از حکمت کارهای رسولش با خبر است.

مدتی نگذشت که امین وحی خداوند - حضرت جبرئیل - بر پیامبر نازل شد. ای محمد! خدای متعال به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: "بر ایشان بخوان":

آیا آب دادن به حجاج و تعمیر مسجدالحرام را برابر دانستید با کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد و جهاد در راه خدا می‌کند؟ (نه چنین است) اینان در نزد خداوند برابر نیستند و خدا گروه ظالمین را هدایت نمی‌کند. (1)

این جا بود که رسول خدا آیه شریفه‌ای را بر آنان تلاوت کرد و فرمود:

"بروید که خداوند خصم شماست درباره علی بن ابی طالب. "(2)

آری! او ایمانش با هیچ چیز قابل مقایسه نبود. 


ایمان و عبادت على علیه السلام

لم اعبد ربا لم اره.(على علیه السلام)

حقیقت عبادت تعظیم و طاعت خدا و چشم پوشى از غیر اوست،بزرگترین فضیلت نفس ستایش مقام الوهیت و تقرب جستن بساحت قدس ربوبى است،عبادت اگر با شرایط خاص خود انجام شود مقام بسیار بزرگ و افتخار آمیزى است چنانکه از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بوسیله کلمه عبد تجلیل شده و قبل از عنوان رسالت عبودیت او قید گردیده است:

اشهد ان محمدا عبده و رسوله.

براى سیر مراتب کمال بهترین وسیله پیشرفت،تهذیب و تزکیه نفس است که راه عملى آن با عبادت حقیقى صورت میگیرد.انجام عبادت تنها براى رفع تکلیف نیست بلکه وسیله نمو عقل،و موجب تعدیل و تنظیم قواى وجودى است که نفس را از آلودگیهاى مادى باز میدارد،بهترین وجه عبادت انجام امرى است که بدون ریا و سمعه بوده و صرفا براى خدا باشد و در این شرایط است که صفت تقوى ظهور میکند و بدون آن انجام عبادات مقبول نیفتد.

تقوى و ورع انحراف از جهان مادى و فانى بوده و توجه بعالم روحانیت و بقاء است و ایمانیکه بزیور تقوى آراسته شود ایمان حقیقى است و در اثر اخلاص در عبادات،شخص را بمرحله یقین میرساند.

با توجه بنکات معروضه،على علیه السلام در ایمان و تقوى و زهد و عبادت و یقین منحصر بفرد بود در اینمورد پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:لو ان السموات و الارض وضعتا فى کفة و وضع ایمان على فى کفة لرجح ایمان على (1) .

یعنى اگر آسمانها و زمین در یک کفه ترازو و ایمان على در کفه دیگر گذاشته شوند بطور حتم ایمان على بر آنها فزونى میکند.

على علیه السلام با عشق و حب قلبى خدا را عبادت میکرد زیرا عبادت او براى رفع تکلیف نبود بلکه او محب حقیقى بود و جز جمال دلرباى حقیقت چیزى در نظرش جلوه‏گر نمیشد.

على علیه السلام در تقواى دینى و عبادت چنان کوشا بود که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در پاسخ کسانى که از تندى على علیه السلام در نزد وى گله میکردند فرمود:على را ملامت نکنید زیرا او شیفته خدا است (2) !

على علیه السلام هنگامیکه مناجات میکرد و مشغول نماز میشد گوشش نمى‏شنید و چشمش نمیدید و زمین و آسمان،دنیا و مافیها از خاطرش فراموش میشد و با تمام وجود توجه خود را بمبدأ حقیقت معطوف میداشت چنانکه مشهور است در یکى از جنگها پیکان تیرى بپایش فرو رفته و بقدرى دردناک بود که نمیتوانستند آنرا بیرون بیاورند وقتیکه بنماز ایستاد بیرون کشیدند و او متوجه نشد!

على علیه السلام هنگام وضو گرفتن سراپا میلرزید و لرزش خفیفى وجود مبارکش را فرا میگرفت و چون در محراب عبادت میایستاد رعشه بر اندامش میافتاد و از خوف عظمت الهى اشگ چشمانش بر محاسن شریفش جارى میشد،سجده‏هاى او طولانى بود و سجده‏گاهش همیشه از اشگ چشم مرطوب !شاعر گوید،

هو البکاء فى المحراب لیلا 
هو الضحاک اذا اشتد الضراب

یعنى او در محراب عبادت بشدت گریان و در شدت جنگ خندان بود.ابو درداء که یکى از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله است گوید در شب تاریکى‏از نخلستانى عبور میکردم آواز کسى را شنیدم که با خدا مناجات میکرد چون نزدیک شدم دیدم على علیه السلام است و من خود را در پشت درخت مخفى کردم و دیدم که او با خوف و خشیت تمام با آهنگ حزین مناجات میکرد و از ترس آتش سوزان جهنم گریه مینمود و بخدا پناه برده و طلب عفو و بخشش مینمود و آنقدر گریه کرد که بى حس و حرکت افتاد!گفتم شاید خوابش برده است نزدیکش رفتم چون چوب خشگى افتاده بود او را تکان دادم حرکت نکرد گفتم حتما از دنیا رفته است شتابان بمنزلش رفتم و خبر مرگ او را بحضرت زهرا علیها السلام رسانیدم فرمود مگر او را چگونه دیدى؟من شرح ما وقع گفتم،فاطمه علیها السلام گفت او نمرده بلکه از خوف خدا غش نموده است (3) .

على علیه السلام علاوه از نمازهاى واجبى نوافل را نیز انجام میداد و هیچوقت نماز شب آنحضرت ترک نمیشد حتى در موقع جنگ نیز از آن غفلت نمى‏نمود،در لیلة الهریر نزدیکى‏هاى صبح بافق مینگریست ابن عباس پرسید مگر از آنسو نگرانى داراى آیا گروهى از دشمنان در آنجا کمین کرده‏اند؟فرمود نه میخواهم ببینم وقت نماز رسیده است یا نه!

حضرت على بن الحسین علیهما السلام که از کثرت عبادت و سجده‏هاى طولانى بکلمه سجاد و زین العابدین ملقب شده بود در برابر سؤال دیگران که چرا اینقدر مشقت و رنج بر خود روا میدارى فرمود:

و من یقدر على عبادة جدى على بن ابى طالب؟

کیست که بتواند مثل جدم على علیه السلام عبادت کند؟

ابن ابى الحدید بنحو دیگرى این مطلب را بیان کرده و مینویسد بعلى بن الحسین علیهما السلام که در مراسم عبادت بنهایت رسیده بود عرض کردند که عبادت تو نسبت بعبادت جدت بچه میزان است؟فرمود عبادت من نسبت بعبادت جدم مانند عبادت جدم نسبت بعبادت رسول خدا صلى الله علیه و آله است (4) .


از ام سعید کنیز آنحضرت پرسیدند که على علیه السلام در ماه رمضان بیشتر عبادت میکند یا در سایر ماه‏ها؟

کنیز گفت على علیه السلام هر شب با خداى خود به راز و نیاز مشغول است و براى او رمضان و دیگر اوقات یکسان است.


وقتى که آنحضرت را پس از ضربت خوردن از مسجد بخانه مى‏بردند نگاهى بمحل طلیعه فجر افکند و فرمود اى صبح تو شاهد باش که على را فقط اکنون(بحکم اجبار) دراز کشیده می ‏بینى!


ابن ابى الحدید گوید عبادت على علیه السلام بیشتر از عبادت همه کس بود زیرا او اغلب روزها روزه دار بود و تمام شبها مشغول نماز حتى هنگام جنگ نیز نمازش ترک نمیشد،او عالمى بود با عمل که نوافل و ادعیه و تهجد را بمردم آموخت.

على علیه السلام موقع نماز در برابر مبدأء وجود با دل پاک و توجه تام میایستاد و براز و نیاز مشغول میشد عبادت و پرستش او مانند اشخاص دیگر نبود زیرا هر کسى بنا بهدف خاصى که دارد خدا را عبادت میکند چنانکه خود آنحضرت فرماید:

ان قوما عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار،و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبید،و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار (5) .

یعنى گروهى از مردم خدا را از روى میل و رغبت(بامید نعمتهاى بهشت) بندگى کردند پس این نوع عبادت عبادت تاجران است،عده اى هم از ترس(آتش دوزخ) خدا را عبادت کردند این هم عبادت بندگان است و گروهى دیگر خدا را براى سپاسگزارى عبادت کردند و این عبادت آزادگان است .

و خود آنحضرت به پیشگاه خداى تعالى عرض میکند:

الهى ما عبدتک طمعا للجنة و لا خوفا من النار بل وجدتک مستحقا للعبادة.

خدایا من ترا بطمع بهشت و یا از ترس جهنم عبادت نمیکنم بلکه ترا مستحق‏و سزاوار پرستش یافتم.

هر فردى حتى هر ذیر وحى بنا بغریزه حب ذات همیشه در صدد دفع ضرر و جلب منفعت است و تنها على علیه السلام بود که عبادت را بدون جلب نفع(بهشت) و دفع ضرر(دوزخ) صرفا براى خداوند بجا میآورد!و اینگونه خلوص در عبادت از یقین او سرچشمه میگرفت یقینى که بالاتر از آنرا نمیتوان پیدا نمود زیرا آنجناب بمرحله نهائى یقین رسیده بود چنانکه خود فرماید:لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا!اگر پرده برداشته شود من چیزى بیقین خود نمیافزایم!

على علیه السلام خود را مانند موجى در اقیانوس حقیقت مستغرق ساخته بود و تمام فکر و ذکر و حرکات و سکنات او همه از حقیقت خواهى وى حکایت میکرد.

على علیه السلام در تزکیه و تهذیب نفس،و سیر مراتب کمالیه وجود یگانه و بى‏نظیر و لوح ضمیرش چون جام جهان نما بود،او به هر چه نگاه میکرد خدا را میدید چنانکه فرمود:

ما رایت شیئا الا رایت الله قبله و معه و بعده.

چیزى را ندیدم جز اینکه خدا را پیش از آن و با آن و پس از آن مشاهده کردم.

على علیه السلام میفرمود:لم اعبد ربا لم اره.عبادت نکردم بخدائى که او را ندیدم!پرسیدند چگونه خدا را دیدى؟فرمود با چشم دل و بصیرت،نه باغ دیده ظاهرى.

بچشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست‏ 
نه بسته است کسى شاهراه دل‏ها را


على علیه السلام در مقابل عظمت خدا و مبدء هستى خود را ملزم بخضوع و خشوع میدید و دعاها و مناجاتهاى او روشنگر این مطلب است.

دعاى کمیل که بیکى از اصحاب خود(کمیل بن زیاد) تعلیم فرموده است یکى از شاهکارهاى روح بلند و ایمان قوى و یقین ثابت آنحضرت است که در فقرات آن معانى عالى و بدیع در قالب الفاظى شیوا و عباراتى کاملا رسا ریخته شده است،گاهى در برابر رحمت واسعه حق سر تا پا امید گشته و زمانى قدرت و جبروت خدا چنان بیم و هراسى در دل او افکنده است که بى اختیار بحال تضرع و خشوع افتاده‏است.همچنین دعاى صباح و نیایشهاى دیگر وى که هر یک حاوى مراتب سوز و گداز بیم و امید،توجه و خلوص او میباشد.

وقتى ضرار بن ضمره بر معاویه وارد شد معاویه گفت على را برایم وصف کن!ضرار پس از آنکه شمه‏اى از خصوصیات اخلاقى آنحضرت را براى معاویه بیان نمود گفت شبها بیدارى او بیشتر و خوابش کم بود در اوقات شب و روز تلاوت قرآن میکرد و جانش را در راه خدا میداد و در پیشگاه کبریائى او اشک میریخت و خود را از ما مستور نمیداشت و کیسه‏هاى طلا از ما ذخیره نمى‏نمود،براى نزدیکانش ملاطفت و بر جفا کاران تند خوئى نمیکرد،موقعیکه شب پرده ظلمت و تاریکى میافکند و ستارگان رو بافول مینهادند او را میدیدى که در محراب عبادت دست بریش خود گرفته و چون شخص مار گزیده بخود مى‏پیچید و مانند فرد اندوهگینى(از خوف خدا) گریه میکرد و میگفت اى دنیا!آیا خود را بمن جلوه داده و مرا مشتاق خود میسازى؟هیهات مرا بتو نیازى نیست و ترا سه طلاق داده‏ام که دیگر مرا بر تو رجوعى نیست!سپس میفرمود آه از کمى توشه و دورى سفر و سختى راه!معاویه گریه کرد و گفت اى ضرار بس است بخدا سوگند که على چنین بود خدا رحمت کند ابو الحسن را! (6) .

عبادت على علیه السلام منحصر بنماز و روزه و انجام سایر فرایض مذهبى نبود بلکه تمام حرکات و سکنات او عبادت بود زیرا در حدیث آمده است که(انما الاعمال بالنیات) و چون نیت آنجناب در تمام حرکات و سکناتش ابتغاء مرضات الله بود لذا تمام اعمال و اقوال او در همه حال عبادت خدا محسوب میشود و این خود یکى از موجبات تفوق و فضیلت وى بر همگان میباشد .


پى‏نوشتها:

(1) غایة المرام طبع قدیم ص 509ـفضائل الخمسه جلد 1 ص .191

(2) شیعه در اسلام نقل از مناقب خوارزمى ص 92ـتلخیص الریاض جلد 1 ص .2

(3) امالى صدوق مجلس 18 حدیث 9 با تلخیص عبارات.

(4) ناسخ التواریخ زندگانى امام باقر علیه السلام جلد 7 ص .98

(5) نهج البلاغه کلمات قصار

(6) امالى صدوق مجلس 91 حدیث .2



روی تصویر کلیک کنید .

  • ۹۳/۰۲/۲۴
  • ممسوس

110 فضیلت

ممسوس

نظرات  (۱)

سلام زیبا بود بسیار
پاسخ:
متشکرم !
یاعلی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی