21. نمونه راستین یک زن مسلمان
فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود میشود؛ «فاطمه پارهی تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده؛ آن کس که با او دوستی ورزد، با من دوستی ورزیده است». فاطمه قلب و روح من است؛ فاطمه بانوی زنان دو جهان است؛ این شهادت و نظایر آن در کتابهای حدیث و سیره به تواتر از پیامبر(ص) نقل شده است. پیامبری که از روی هوا سخن نمیگوید و تحت تأثیر روابط نسبی و سببی قرار نمیگیرد و از سرزنش نکوهشگران در راه خدا باکی ندارد. این گفتارها نشانگر تواضع پیامبر اسلام(ص) است که با دعوت خود عجین شده و برای مردم به مثابه الگو و نمونهای درآمده است. تپشهای قلب او و نگاههایش و دست سودن و گامهای تلاشگرانه و پرتوهای اندیشهاش، قول و فعل و تقریر او، تماماً تعالیم دینی و احکام خدا را مینمایاند. چونان چراغهای هدایت و راههای نجات است. آنچه که از جانب رسول خدا(ص) بر سینه فاطمه زهرا(س) نقش بسته، با مرور زمان و تکامل جوامع و نیز با نگاه به مبدأ اساسی در اسلام، در این سخن پیامبر به فاطمه، که فرمود: «ای فاطمه برای آخرت خود بکوش که من نمیتوانم در پیشگاه خداوند برای تو کاری بکنم»، درخشندگی بیشتری به خود میگیرد. فاطمه زهرا(س) در واقع نمونه زنی است که خدا میخواهد و پارهای است از اسلام مجسم در وجود محمد(ص). زندگیاش برای مسلمان و انسان مؤمن در هر زمان و مکانی به منزلهی الگویی چهره مینماید.
به راستی شناخت فاطمه(س)، شناخت بخشی از کتاب رسالت الهی است، و پژوهش و تحقیق در حیات حضرتش، به مثابه تلاشی گسترده برای فهم اسلام و ذخیرهای ارزشمند برای انسان معاصر به حساب میآید.
نمونه راستین یک زن مسلمان
با آن که زنان مدینه بسیار تلاش کردند تا فاطمه را از ازدواج با علی(ع) به بهانه فقر آن حضرت و توجه او به جهاد و سختگیریاش در راه خدا منصرف کنند، وی از انتخاب خود دست نکشید.
فاطمه(س) هشت سال با علی(ع) زندگی کرد و زندگی خوب این دو زبانزد همگان گشت. فاطمه(س) فرزندانی چون حسن و حسین و زینب و امکلثوم و محسن را طفلی که پس از وفات پیامبر(ص) در وقایع دردناکی که در آن روزگار رخ داد، سقط شد برای علی(ع) آورد. فاطمه(س) فقط چند ماه پس از رحلت پدرش زیست و سپس بنا به وصیتش در محلی مجهول به خاک سپرده شد. مراسم دفن و تشییع پیکر پاک او نیز بنا بر وصیتش دور از چشم مردم و در تاریکی شب انجام پذیرفت؟!
برخی از قراین تاریخی و احادیث نقل شده دلالت میکنند که قبر آن حضرت در یکی از سه مکان زیر است: بقیع، یا در خانهاش که اکنون در زمان ما دقیقاً در کنار مرقد پیامبر(ص) واقع شده، یا در روضه شریفهای که میان محراب و مرقد پیامبر(ص) قرار دارد و امروزه با ایجاد ستونهای ویژهای مشخص و ممتاز شده است.
مجموع عمر آن حضرت هجده سال و چند ماه بود، اما عمر کوتاه وی نمونه کامل و شاملی بود از زندگی زن کامل. تعالیم دینی به نمونههای بشری نیازمند است تا بتواند در قالب انسانی تجلی و تجسم یابد و اجرای کامل آنها را تحققپذیر گرداند تا بدینوسیله دین را از حالت ایدهآلی و ذهنی بیرون آورده و به دایره واقعیتها بکشاند و برای مردم جای هیچ عذر و بهانهای باقی نگذارد.
زمانی که رسول خدا(ص) آهنگ مباهله با مسیحیان نجرانی کرد، به موجب آیه کریمه:
فقل تعالو ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین؛1 بگو بیایید تا ما پسرانمان و شما پسرانتان، ما زنانمان و شما زنانتان، ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را بخوانیم، سپس (به درگاه خداوند) تضرّع کنیم و بخواهیم که لعنت الهی بر دروغگویان فرود آید.
پیامبر(ص) کسانی را بدین میدان آورد که مردان و زنان و فرزندان اسلام به شمار میآمدند. آن حضرت، علی و فاطمه و حسن و حسین را برگزید و بدینگونه ایمان خود به خدا و نمایندگی خاندان خود را به عنوان الگوهایی کامل از آئینش، برای همگان آشکار ساخت.
اُمّ اَبیها
فاطمه جوان میخواهد در جهاد پدرش شرکت جوید. از این رو مخلصانه درصدد برمیآید تا کمبود عاطفی که به سبب از دست دادن پدر و مادرشان در دوران کودکی ناشی شده بود، پر کند. کمبودی که پیامبر(ص) را میآزرد و بر دل نازک و مشتاق محبت و شیفته عاطفه او پدیدار میگردید. پیامبر(ص) برای به انجام رساندن رسالت سنگین خویش و نیز در رویارویی با محیط پرشقاوت خود، به مهربانیها و ملاطفتهای مادرانه بسیار نیاز داشت و آن حضرت این همه را در وجود فاطمه(س) پیدا میکرد. در تاریخ تنها نشان اندکی از این حالتهای مادرانه ثبت شده است. اما همین چند مورد اندک به خوبی بیانگر موفقیت پیامبر(ص) با بهرهمندی از این منبع سرشار محبت فاطمه(س) است که میتوانست پدر خود، محمد(ص) را از جنبه عاطفی غنی سازد، به طوری که بتواند بدون کمترین دلنگرانی، سنگینی بار عظیم رسالت خویش را بر دوش گیرد. تاریخ وقتی بر این مواضع تأکید میکند که میبینیم مکرراً از قول پیامبر(ص) نقل میشود که فاطمه(س) مادر من است. نیز میبینیم پیامبر(ص) با او چنان رفتاری دارد که گویا با مادرش رفتار میکند. دستان او را بوسه میزند و وقتی به مدینه باز میگردد، نخست به دیدار او میشتابد و هنگام عزیمت به جنگها و مسافرتها با او وداع میکند و گویی از این چشمه بیزوال، عاطفهای بیکران برای سفر خود برمیبندد.
تفصیل این ماجرا در کتب سیره نقل شده است. از سویی دیگر درمییابیم که احساس پدری کردن پیامبر در پیوندهایش با فاطمه معنی میگیرد. وقتی آن حضرت به مردم فرمان میدهد که وی را با لقب «رسول الله» خطاب کنند و فاطمه از این فرمان تبعیت میکند، آن حضرت وی را از این کار بازمیدارد و به دختر خود میگوید که وی را مانند گذشته با لفظ «پدر» خطاب کند. همچنین در تاریخ زندگی پیامبر اکرم(ص) میخوانیم که آن حضرت به هنگام برخورد با سختیها و اندوههای بزرگ، بسیار به نزد فاطمه(س) میرفت. وقتی در جنگها زخم برمیداشت، یا هنگام گرسنگی و فقر تنها به خانه فاطمه میرفت. از یک سو فاطمه(س) مانند مادری مهربان به او ملاطفت و رسیدگی میکرد، بر زخمهایش مرهم مینهاد و دردهایش را سبک میکرد. و از سویی دیگر همچون دختری، کمر به خدمت و اطاعت از پدر میبست و احتیاجات او را رفع میکرد. بدینگونه نقش فاطمه(س) در زندگی رسول خدا(ص) بسیار برجسته و عظیم جلوهگر است.
همسر علی(علیهالسلام)
حضرت علی(ع) میفرماید: «نزد رسول خدا رفتم. آن حضرت وقتی مرا دید، خندید و فرمود: ای ابوالحسن! چه شده؟
خویشاوندیام را با آن حضرت و سابقه خود را در اسلام بیان کردم و از یاوریها و جهادهایم با آن حضرت سخن گفتم. فرمود: علی! راست میگویی، بلکه تو بهتر از آنی که خود گفتی. سپس عرض کردم: ای رسول خدا! فاطمه(س) را همسر من قرار ده. فرمود: پیش از تو کسان دیگری نیز چنین درخواستی کرده بودند و من خواستهی آنان را با فاطمه در میان گذاردم، اما در چهرهی او آثار نارضایتی مشاهده کردم. اما لختی درنگ کن تا باز گردم.
پیامبر به نزد فاطمه(س) رفت. فاطمه(س) بر پای ایستاد و ردای پیامبر(ص) را برگرفت، نعلین از پای آن حضرت در آورد، و برای وضو آب آورد و به دست خود پیامبر را وضو داد و دو پای آن حضرت را شست و آنگاه نشست. پیامبر به او فرمود: فاطمه! پاسخ داد: بلی ... بلی ای رسول خدا! فرمود: علی پسر ابوطالب، کسی است که از مراتب خویشاوندی و فضل و اسلام او به نیکی آگاهی، اینک ازدواج با تو را پیشنهاد داده است. تو خود در این باره چه نظری داری؟ فاطمه(س) خاموش ماند ولی رویش را برنگرداند و رسول خدا نیز در چهره او آثار ناخشنودی مشاهده نکرد. پس آن حضرت برخاست، در حالی که میفرمود: اللهاکبر، سکوت او قبول این پیشنهاد است.
سپس جبرئیل به نزد محمد(ص) آمد و گفت: «ای محمد! او را به همسری علیبن ابیطالب درآور که خدا او را برای علی و علی را برای او پسندیده است.»
علی گفت: سپس پیامبر(ص)، فاطمه را به همسری من داد و پیش من آمد و دستم را گرفت و فرمود: «به نام خدا برخیز و بر برکت خدا بگو ماشاءالله لا حول و لاقوه الا بالله و توکّلت علی الله». سپس دستم را گرفت و در کنار خود نشاند و آنگاه فرمود: «بار خدایا! این دو محبوبترین مخلوقات در نزد مناند. پس تو هم این دو را دوست بدار و در نسل آنها برکت قرار ده؛ و از جانب خودت نگاهبانی بر آنان بگمار. این دو و فرزندانشان را از شر شیطان مصون بدار».
مراسم ازدواج به همین سادگی پایان پذیرفت. علی(ع) زره خود را مهریه فاطمه(س) قرار داد و بهای آن را صرف خرید اسباب و اثاثیه منزل کرد. مقداری معطرات، یک پیراهن به هفت درهم، یک مقنعه به چهار درهم، یک تنپوش بلند سیاه خیبری، تختی بافته شده از برگهای درخت خرما، دو بستر از کتان مصری که میان یکی از آنها با برگ خرما و دیگری با پشم گوسفند پر شده بود، پردهای پشمین، یک حصیر، یک دستاس، ظرفی مسین، مشکی از پوست، کاسهای چوبین برای شیر و پاشیدن آب، یک ابریق، یک سبو و دو کوزهی گلی تهیه نمود.
بدینترتیب کار خرید جهیزیه و پرداخت مهریه به انجام رسید. فاطمه(س) به خانه علی(ع) که تنها یک اتاق داشت و متعلق به امسلمه همسر پیامبر(س) بود، نقل مکان کرد. علی بر فراز بلندی برآمد و فریاد زد: به میهمانی فاطمه بشتابید. مردم همگی به مجلس جشن ازدواج آن دو حاضر شدند و در شادی اهلبیت شرکت جستند.
فاطمه(س) زندگی تازه خود را در خانه علی(ع) آغاز کرد. کارهای داخل خانه را رتق و فتق میکرد. گندمها را آسیاب مینمود و از آنها خمیر میساخت و سپس نان میپخت. علی(ع) نیز در کارهای منزل او را یاری میکرد. گاهی اوقات به خانه میرفت و شیر میدوشید و هیزم جمع میکرد و از چاه آب میکشید.
رسول خدا(ص) روزی میان آنها به داوری نشست و کارهای خانه را بین آن دو تقسیم نمود. مسئولیت کارهای بیرون از خانه را به علی(ع) سپرد و کارهای داخل خانه را بر عهده فاطمه(س) گذارد.
چندی بعد فاطمه(س) صاحب فرزندانی شد و خود به تربیت و پرورش آنها همت گماشت و به کارهای آنان رسیدگی کرد. آنچنان که این همه کار، و نیز تنهایی او، سنگین مینمود. بنا به خواست شوهرش، به خدمت رسول خدا(ص) رسید و از او خواست تا خدمتکاری برای کمک به آنها برگزیند. اما پیامبر(ص) از پذیرش این خواسته عذر خواست و تنگدستی مردم و کثرت اصحاب صفه، کسانی که نه سرپناه داشتند و نه غذای کافی به یاد وی آورد. پس از گذشت مدتی با بهتر شدن وضع مسلمانان، پیامبر(ص) خواسته دخترش را اجابت کرد و خدمتکاری برای او فرستاد و کارهای خانه میان فاطمه(س) و خدمتکار، بدون هیچ تبعیضی تقسیم شد. یک روز فاطمه(س) به امور خانه میپرداخت و روز دیگر خدمتکار.
فاطمه با عبارتی پوزشخواهانه که در واپسین دم حیات، علی(ع) را با آن خطاب کرده بود، زندگی کوتاه خود را به پایان رسانید.
او به علی(ع) گفت: «ای پسر عمو! تو مرا نه دروغگو یافتی و نه خیانتکار، و از هنگامی که به همسری تو درآمدم، با تو به مخالفت برنخاستم». آنگاه زمانی که شنید علی(ع) به او میگوید: «پناه بر خدا! تو به خداوند داناتر بودی، نیکوکار و پرهیزگار و بزرگوار بودی و بیشتر از دیگران از خداوند پروا داشتی، مرا چه سود که تو را به خاطر مخالفت با من مورد توبیخ و سرزنش قرار دهم. به راستی دوری از تو بر من چقدر گران است»؛ با آرامش خاطر، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
سخنانی که به اختصار نقل کردم، مرا از بحث و توضیح پیرامون زندگی خصوصی و خانوادگی آن حضرت بینیاز میکند.
مقدمهی امام موسیصدر بر کتاب «فاطمه زهرا(س)» نوشته استاد سلیمان کتانی
نویسنده: امام موسیصدر
پینوشت
1. آل عمران / 61