ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

جواب سه سوال مهم اعتقادی با یک کشیده !

ممسوس | جمعه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۲۳ ق.ظ


متاسفانه ، ما انسانها بسیاری از کارهای غیر اعتقادی را حتی به گفته یک رمال یا جادوگر که بطلانش برامون ثابت هم شده انجام می دهیم و جالب تر اینکه منتظر نتیجه اش هم می نشینیم !!
اما به موضوعات اعتقادی که میرسه ، بایستی هزار دلیل عقلی و نقلی بیاورند تا یقین پیدا کنیم و انجام دهیم !
و اصلا کار نداریم که این از جانب خدا و پیامبران و امامان معصوم به ما رسیده ! و آنها هم نستجیربالله حرف گزاف و بیهوده نمیزنند ! ولی باز ... .
تازه مگر عقل ناقص بشر به چه رسیده که بخواهد به حکمت رفتار الهی پی ببرد !
اما با این همه حکمت بسیاری از احکام الهی در روایات آمده که حتی انسانهایی با ضریب هوشی پایین نیز بتوانند به آنها دست پیدا کنند .
نمونه اش همین داستان پایین که با یک عمل جواب سه سوال مهم اعتقادی ، مشخص میشه !


پسر کوچکی از خانواده ی خود خواست که یک معلم دینی برای او حاضر کنند تا به سه سوالی که داشت جواب بدهد ، بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین دو نفر  صحبتهای زیر رد وبدل شد ؛

پسربچه : شما کی هستی؟ وآیا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟

معلم: من عبدالله، بنده ای ازبندگان خدا و به سوالات شما جواب خواهم داد به امیدخدا.

پسربچه: آیا شمامطمئنی جواب خواهی داد ؟ چون اکثر آدما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند!!

معلم :تمام تلاشم را میکنم و با کمک خدا جواب میدهم.

پسر بچه: سه سوال دارم؛

سوال اول : آیا درحال حاضر خداوندی  وجود دارد ؟ اگر وجود دارد شکل و قیافه ی آن را به من نشان بده؟؟

سوال دوم : قضا و قدر چیست؟؟

سوال سوم : اگرشیطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی او در آخرت در آتش  انداخته خواهد شد چون بر او تأثیری نخواهد گذاشت؟!

معلم کشیده ی محکمی را به صورت پسربچه زد ، پسربچه گفت برای چی به من زدی وچه چیزی باعث شد که ازمن ناراحت وعصبانی شوی؟

 معلم جواب داد که من ازدست شما عصبانی نشدم و این ضربه ای که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست!

پسربچه: ولی من هیچی را نفهمیدم،

معلم:بعد از اینکه شما را زدم چه چیزی حس کردی؟؟

پسربچه: حس درد بر صورتم !

معلم: پس آیا اعتقاد داری که درد و ألم موجود است؟

پسربچه :بله،

معلم: پس آن را به من نشان بده.

پسر پچه: نمیتوانم.

معلم:این جواب اول من بود.همگی به وجود خداوند اعتقاد داریم ولی نمیتوانیم او را ببینیم .

سپس اضافه کرد که ایا دیشب خواب دیدی که من تو را خواهم زد؟

پسربچه: نه،

معلم:آیا گاهی به ذهنت اومد که من تو را روزی خواهم زد؟

پسربچه :نه.

معلم :این قضا وقدربود.

 سپس اضافه کرد : دستی که با آن تو را زدم از چه چیزی خلقت شده است؟

پسربچه: از گل.

 معلم :و صورت تو ازچی ؟

پسربچه: باز از گل.

معلم :چه چیزی حس کردی بعد از این که بهت خورد،

پسربچه :حس درد و ألم داشتم.

معلم :آفرین، پس دیدی چطور گل بر گل درد وارد می کند و این با اراده خدا انجام می شود، پس با اینکه شیطان از آتش خلق شده ، اما اگرخدا بخواهد ، این آتش مکان دردناکی برای شیطان خواهد بود !!

 

  • ۹۲/۱۱/۱۱
  • ممسوس

نظرات  (۱)

  • بسیجی نترس
  • وب خیلی خوبی دارید

    مطلب هم در وبلاگ ما قرار گرفت 

    خوش حال می شیم تبادل لینک کنیم 

    یا علی 
    پاسخ:
    نظر لطفتونه !
    با افتخار لینک شدید .
    یا علی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی