ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

 

الف : دانش و آگاهی پیامبران و امامان(ع) بر دو قسم است:

۱ – علم ‌هایی که از راه ‌های عادی فراهم می‌آید، که در این دانش‌ها با مردم دیگر تفاوت زیادی ندارند.

۲ – علومی که از راه‌ های ماورای طبیعی (علم لدنی = وحی و الهام) حاصل می‌گردد.


ب : در کتاب “کافی” بابی وجود دارد با عنوان “ان الائمة اذا شاؤوا ان یعلموا علموا”، یعنی امامان هرگاه می‌خواستند که چیزی را بدانند، از آن آگاه می‌شدند. در این باب روایات بسیاری جمع آوری شده است.


ج : پیشوایان و امامان وظیفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومی که از راه‌های غیر عادی حاصل می‌شد عمل کنند، بلکه تکالیف دینی آنان همواره طبق علومی بود که از راه‌های عادی پیدا می‌شد. روش و رفتار آنان در زندگی، در معاملات، معاشرت، خوردن، خوابیدن، صلح و جنگ، فقر و توانگری، حکومت و سیاست، مثل سایر مردم است، مثلا پیامبر(ص) و امامان(ع) منافقان را خوب می‌شناختند و می‌دانستند که آن‌ها ایمان واقعی ندارند، ولی هرگز با آن‌ها مانند کفار برخورد نمی‌کردند، بلکه از نظر معاشرت و ازدواج و دیگر احکام با آن‌ها مانند سایر مسلمانان بودند.


د : معصومان وقتی در مسند قضاوت و حل و فصل مشکلات مردم می نشستند، مطابق قوانین قضایی اسلام حکم می‌کردند و از علم خدادادی خود استفاده نمی‌کردند و در موردی که دلیل شرعی مثلا بر قاتل بودن متهمی وجود نداشت، امام یا پیامبر با تکیه بر علم غیب، حکم قصاص صادر نمی‌کردند.  یا مثلا رسول گرامی اسلام (ص) بر اساس علم غیب می دانستند که چه کسی سارق است اما در شرایط عادی موظف نبودند او را معرفی کنند مگر این که خدا اذن می داد.


ه : معصومان(ع) می‌توانستند در خود مصونیتی به وجود بیاورند که ضربه شمشیر و سم در آن‌ها اثر نکند، یا اگر مؤثر شد، سریعا از راه اعجاز، خود را شفا بدهند، ولی این کار را نکرده‌اند، زیرا بشر هستند و قضای کلی الهی بر این است که در زندگی مانند سایر مردم عمل کنند. از این رو وقتی مریض می‌شدند، به طبیب مراجعه کرده و از دارو استفاده می‌کردند و درد را تحمل می‌کردند. زیرا اگر غیر از این بود امتحان، آزمایش، صبر و مقاومت در برابر مشکلات معنا نداشت.


و : گرچه امامان(ع) از علم خدادادی برخوردار بودند و از گذشته و آینده خبر می‌دادند و از نحوه شهادت خود با خبر بودند، ولی مؤظف نبودند طبق علم‌شان عمل کنند، بلکه در همه موارد (مگر موارد مصلحت) مطابق آن چه علوم عادی اقتضا می‌کرد، عمل می‌نمودند. همان گونه که خداوند می‌توانست در تمام برخوردهای بین کفر و توحید، پیامبران، امامان و رهروان راه حق را پیروز گرداند و کفر و کافران را مغلوب کند، ولی این کار را جز در موارد استثنایی انجام نداد، چرا که سنت الهی بر این است که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش رود. در غیر این صورت دنیا بستر آزمایش برای بشر نخواهد شد.


ز : مثلا برای علی(ع) بر اساس علم عادی بشری شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجری مانند سایر شب‌هاست. به همین جهت به سمت مسجد حرکت می‏‌کند. علم غیبی که به اذن خداوند در مورد شهادت خود دارد، برای ایشان تکلیفی ایجاد نمی‏‌کند و مأمور است که بر اساس علم عادی عمل کند.


ح – عمل بر اساس علم غیب با حکمت بعثت انبیاء(ع) و نصب ائمه(ع) منافات دارد، زیرا در این صورت جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد. افراد بشر از وظایف فردی و اصلاحات اجتماعی به بهانه برخوردار بودن آنان از علم غیب و عمل بر اساس علم خدادادی از وظیفه خود سرباز خواهند زد.


ط – عمل بر اساس علم غیرعادی موجب اختلال در نظام عالم هستی است، زیرا مشیت و اراده خداوند به جریان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعی و علم عادی نوع بشر تعلق گرفته است. شاید یکی از حکمت‏‌های ممنوع بودن تمسک به نجوم، تسخیر جن، برای غیب گویی و کشف غیر عادی حوادث آینده، همین امر یعنی اختلال در نظام عالم هستی باشد.


ی- انبیا و اولیا (ع) نیز باید همانند دیگران زندگی آکنده  از تلخی و شیرینی داشته باشند و مورد امتحان قرار گیرند و تکامل یابند والا اگر  همه کارهای آنها بصورت غیر عادی انجام شود وخطرات به صورت معجزه از آنها دور گردد همگان می توانند امام یا پیغمبر باشند و آنها فضیلتی بر دیگران نخواهند داشت.


ک : مثال دیگر اینکه امام حسین(ع) بر اساس علم عادی خود و در پی نامه‌های گوناگون شیعیان کوفه و اضطرار خروج از مدینه و بر حسب مساعد دیدن اوضاع عراق به سمت کوفه حرکت می‌کنند، هر چند به علم امامت می‌دانند که این سفر به داستان کربلا و شهادت ایشان منجر خواهد شد. البته در خصوص امام حسین (ع)،  مدارک و مصادر معتبر تاریخی دلالت دارند که امام حسین از طرق دیگری از جمله پیغمبر (ص)،  از شهادت خود و به دست نیامدن پیروزی نظامی ، علم و آگاهی داشت و قیام آن حضرت ، اعلان بطلان حکومت یزید ، احیای دین ، رفع شبهات و انحرافات فکری و نجات اسلام از ضربات کشنده حکومت یزید بود . هنر امام حسین (ع) در این بود که حقانیت خود را با پاسخ به دعوت کوفیان ، با تدبیر و عقلانیت پیش برد ؛ به گونه ای که بر همگان اتمام حجت شد و نهضت خود را با مظلومیت آمیخته کرد تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاریخ باقی بماند و قابل محو شدن و کم رنگ تر شدن نباشد . در واقع امام حسین(ع) تنها راه نجات اسلام را در شهادت و اسارت می دیدند و امروز شاهدیم که این شهادت چه اثرات شگرفی داشته است.

  • ۹۲/۰۹/۲۲
  • ممسوس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی