ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

ممسوس

هر عاشقی دوست داره عشقش فقط برا خودش باشه الا من ، که دوست دارم تو ، عشق همه عالم باشی ! یا علی

سلمان ایرانی !

ممسوس | پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۰۴:۲۸ ب.ظ


خیلی برام سوال بود یعنی چه جور میشه یک انسان ( و اتفاقا آن هم ایرانی مثل خودمون !!) به جایی برسه که بشود «سَلمانُ مِنّا اَهْلَ البَیتِ» ! و یا جایی که ده درجه ایمان را دارا شود و حتی عجیب تر به جایی که حضرت زهرا سلام الله علیها که بنابر حدیث « لولاک » علت خلقت تمام عالم است به او به لفظ « عمو جان» خطاب کند و با او درد دل کند !!! براستی حضرت سلمان چه شخصیتی بود و چگونه به این درجه رفیع رسید ؟ از خصوصیات اخلاقی این بزرگ صحابی پیامبر و امیرالمؤمنین چه می دانیم ؟ این ها چند پرده از زندگی به غایت زیبای این مرد فارسی است :

*

حدود دویست و شانزده یا سیصد و شانزده سال قبل از هجرت، در روستای «جی » (از روستاهای اصفهان) فرزندی به دنیا آمد، که نامش را «روزبه » گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را «سلمان » نامید.

*

در ماجرای جنگ خندق، که در سال پنجم هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان پیرامون شهر خندق کندند. هر گروهی می خواست سلمان با آنها باشد; مهاجران می گفتند: سلمان از ما است. انصار می گفتند: او از ما است. پیامبر(ص) فرمود: «سلمان منا اهل البیت » مجمع البیان، ج 2، ص 427 ; سلمان از اهل بیت ما است.

*

آنچه در زندگی سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بی تفاوتی اوست. او با هوشیاری و جدیت کامل در صحنه های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام حق لحظه ای تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتی، برای گفتن حق بهره می برد و مسلمانان را به امامت حضرت علی(ع) فرا می خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را برای مردم تکرار می کرد:

«همانا علی(ع) دری است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است.» کتاب سلیم بن قیس، ص 251

«بهترین فرد این امت، علی(ع) است.» اعیان الشیعه، ج 7، ص 287

بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص)، غصب خلافت و مظلومیت حضرت علی(ع)، سلمان در خطبه ای بسیار فصیح، که می توان آن را «کوبنده و افشاگرانه » خواند، چنین گفت:

«ای مردم! هر گاه فتنه ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت می رسند، بر شما باد به آل محمد(ص) چرا که آنها راهنمایان به سوی بهشتند، و بر شما باد علی(ع). ای مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید.»

یعنی اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد. بهجة الآمال، ج 4، ص 418

*

ابن عباس سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: پس از ایمان به خدا و پیامبر، هیچ چیز با ارزشتر و برتر از دوستی و ولایت علی بن ابی طالب(ع) و پیروری از او نیست.  بحارالانوار، ج 22، ص 341

*

جابر نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود:

«همانا اشتیاق بهشت به سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است; و بهشت به دیدار سلمان عاشق تر از دیدار سلمان به بهشت است.» بحار، ج 22، ص 341

*
امام جعفر صادق(ع)، امام ششم شیعیان گفته است(( رسول خدا و حضرت علی(ع) اسراری را که دیگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان می گفتند و او را لایق نگهداری علم و مخزن اسرار می دانستند: از اینرو یکی از القاب سلمان، ((مُحَدث )) است.))

در جای دیگر درباره او گفته است: (( در اسلام، مردی که فقیه تر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفریده نشده است.)) همچنین ((سلمان اسم اعظم را می دانست.))

*
امام صادق علیه‏ السلام به نقل از امام سجاد علیه‏ السلام :
از آن جهت سلمان در شمار علما و دانشمندان شمرده شده است که او مردى است از ما خاندان عصمت و طهارت.

*
«سلمان را چون دشنام زدند (به او سخنى زشت نسبت دادند)، گفت: اگر ترازوى من (در قیامت) سبک شود، بَتَر (بدتر) از آن باشم که مى ‏گویى و اگر گران شود (سنگین باشد)، آنچه مى ‏گویى، مرا زیان ندارد.

*

«از شش چیز در شگفتم: سه چیز آن مرا می‌خنداند و سه چیز دیگر به گریه‌ام می‌اندازد. آن سه چیز که مرا به گریه می‌اندازد: جدایی از دوستان محمد(ص)، هراس و وحشت قیامت و ایستادن در پیشگاه خدای عزّوجلّ است.

و اما آن سه چیزی که مرا به خنده وا می‌دارد: ‌یکی کسی است که در پی دنیاست، حال آنکه مرگ در پی اوست. دیگری کسی که در غفلت به سر می‌برد، حال‌آنکه از او غافل نیستند؛ یعنی خداوند ناظر اعمال اوست و سومی کسی که دهانش به خنده باز می‌شود، در صورتی که نمی‌داند آیا خداوند از او خشنود است یا ناخشنود» میزان الحکمه / ج 9، ح 15169

*
«مَثَل مؤمن در دنیا، مَثَل حال بیماری است که پزشک او همواره همراه اوست و به چگونگی درد و درمان او آگاه است. هرگاه بیمار بخواهد غذای نامناسبی بخورد که به سلامتی بدنش زیان برساند، طبیب، او را از خوردن آن غذا بازمی‌دارد. طبیب دل‌سوز و مهربان، همواره مراقب اوست تا زمانی که بیماری او بهبود یابد. حالات یک مؤمن نیز چنین است. در دنیا چیزهای بیشتری را می‌خواهد و خواسته‌های فراوانی دارد، ولی خداوند بخشنده از روی مهربانی، او را از انجام دادن کارها و رسیدن به خواسته‌های خلاف مصلحتش بازمی‌دارد تا این‌گونه از گزند حوادث در امان بماند و رفتارش مایه رضایت پروردگار باشد و خداوند او را وارد بهشت کند» میزان الحکمه / ج 8، ح 13096

*

رفتار سلمان، چنان متواضعانه و زندگی‌اش چنان ساده بود که غریبه‌ها، هرگز درنمی‌یافتند که او حاکم شهر است. روزی سلمان، در راه می‌رفت. مردی را دید که از شام می‌اید و بار خرما و انجیر به دوش دارد. مرد شامی ‌که از به دوش کشیدن بار سنگین، خسته شده بود، با دیدن سلمان ‌که ظاهری ساده و فقیرانه داشت، به خیال اینکه او باربر است، صدایش کرد تا در رساندن بار به مقصد، به او کمک کند و اجرتی بگیرد.

سلمان بار را به دوش گرفت و همراه مرد شامی به راه افتاد. مردم در برخورد با سلمان سلام می‌کردند و از او به عنوان امیر یاد می‌کردند و عده‌ای به سرعت به طرف سلمان آمدند تا بار را از او بگیرند. مرد غریب شامی ‌که تازه فهمیده بود این عابر و رهگذر، امیر مدائن، سلمان فارسی است، با وحشت و خجالت و عذرخواهی فراوان برای گرفتن بار از امیر، پیش آمد، ولی سلمان قبول نکرد و گفت: «باید بار را تا مقصد برسانم!...».

آن‌گاه فرمود: «در این حمل بار سه ویژگی وجود دارد و به همین سبب من این بار را برایت حمل کردم. نخست اینکه کبر را از من دور می‌کند دوم اینکه یکی از مسلمانان را در مورد حاجتی که داشته یاری کرده‌ام و سوم اینکه اگر من این بار را برایت نمی‌آوردم، ممکن بود فرد دیگری که از من ضعیف‌تر است، ناگزیر شود این بار را حمل کند».


جابر بن عبدالله انصارى مى‏گوید:
به سلمان گفتند: شب را چگونه به صبح آوردى؟ سلمان گفت: چگونه شب را به صبح مى‏ آورد کسى که پایان کار او مرگ است؟ خانه او قبر خواهد بود و جانوران داخل زمین، همسایگان وى. اگر خداوند او را مشمول آمرزش خود قرار ندهد، آتش جایگاه اوست.

*
امام صادق علیه‏ السلام فرموده است:
میان مردى (که گرفتار روحیه نژادپرستى بود و فضیلت‏هاى افراد غیر عرب را نمى ‏پذیرفت) با سلمان فارسى گفت‏گوى تندى رخ داد.
آن مرد گفت: تو کیستى و من کیستم؟! سلمان (هوشمندانه) پاسخ داد: اول پیدایش من و تو، نطفه نجسى است و آخر کار من و تو هم لاشه گندیده‏اى خواهد بود. البته وقتى روز قیامت فرا رسد و میزان عمل برقرار شود، هر کس کفّه میزان عمل او سبک بود، پست و فرومایه است و کسى که میزان عمل او سنگین بود، کریم و بزرگوار خواهد بود.

*
از سلمان پرسیدند:
چه چیز مایه نفرت تو از «ریاست» شد؟ پاسخ داد: «شیرینى دوران شیرخوارگى و تلخى جدا گشتن از آن»؛ یعنى ریاست هم در نهایت، ناپایدار است. پس نمى ‏توان به امر ناپایدار دل بست. آن‏که به ریاست دل مى‏ بندد، همانند طفلى است که از شیر جدایش مى ‏کنند و براى از دست دادن ریاست هم احساس تلخى مى ‏کند. بنابراین، باید به چیزى دل بست که پایدار باشد.

*

سلمان زمانی که در مدائن بود، نامه‌ای از ابودرداء دریافت کرد که در آن زمان، او از سوی عمر مسئولیت قضاوت در شام را برعهده داشت. ابودرداء در نامه نوشته بود: سلام بر تو، بعد از آنکه از همدیگر جدا شدیم، خداوند ثروت و فرزندانی به من بخشیده است و در سرزمین مقدس (شام و بیت‌المقدس) سکونت کرده‌ام. سلمان در پاسخ او چنین نوشت: «سلام بر تو، برای من نوشته‌ای که خداوند ثروت و فرزند به تو بخشیده است، ولی بدان که سعادت در افزایش ثروت و فرزند نیست، بلکه سعادت در افزایش بردباری است. همچنین آن‌گاه که علم تو برایت سودمند باشد.

نوشته‌ای که در آن سرزمین مقدس (بیت‌المقدس و اطراف آن) زندگی می‌کنی، ولی این را بدان که سرزمین برای کسی جانشینِ عمل نمی‌شود. کارهای نیک انجام بده، آن‌گونه که گویی عمل خود را می‌بینی. خودت را آماده مرگ کن، گویا که در حال مرگ هستی و باید از این دنیا بروی.» سلمان حکیم در نامه دیگری برای ابودرداء چنین نگاشت: «زمین کسی را مقدس نمی‌کند، بلکه رفتار انسان است که به او قداست می‌بخشد».

*

وفات:

سلمان سرانجام، در اواخر خلافت عثمان در سال35 هجری در گذشت و بنا به مآخد شیعی حضرت علی (ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد.

 *

آرامگاه:

آرامگاه وی در کنار طاق کسری در شهر مدائن عراق، در 5 فرسخی بغداد قرار دارد.( سلمان پاک مانسییون 67-68) در زمان حکومت صدام حسین بسیاری از نامهای تاریخی از جمله سلمان فارسی را به ((حی سلمان پاک)) تغییر دادند. آرامگاه او طی اقدام تروریستی حمله به قبر امامان شیعه در سامرای عراق مورد اصابت خمپاره قرار گرفت.

بنای آرامگاه دارای چهار گنبد و دو گلدسته است.

    این آرامگاه شامل مقابر شریف زیر می باشد:

    ۱. طاهر بن امام باقر علیه السلام (از فرزندان امام باقرعلیه السلام)

    ۲. سلمان فارسی

    ۳. حذیفه بن الیمانی (صحابی پیامبر)

    4 . عبدالله بن جابربن عبدالله انصاری که خود از نزدیکان امامان معصوم بوده و پدرش یعنی جابربن عبدالله انصاری دوران حیات پیامبر تا امام باقر علیه السلام را شاهد بوده است.

  • ۹۲/۰۷/۲۵
  • ممسوس

مکتب ایرانی

سلمان

ممسوس

نظرات  (۱)

  • محمد حسین درانی
  • بسیار جالب بود استفاده کردیم . تشکر ولی ای کاش داستان قبل از اسلام سلمان و چگونگی رسیدن او به پیامبر را هم می آوردید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی